مدیریت مدارس

آموختن یک چیز، به معنای برقرار کردن ارتباط با جهانی است که هیچ تصوری از آن نداریم. برای یاد گرفتن، فروتنی لازم است.

مدیریت مدارس

آموختن یک چیز، به معنای برقرار کردن ارتباط با جهانی است که هیچ تصوری از آن نداریم. برای یاد گرفتن، فروتنی لازم است.

سال نو میلادی را به تمام مسیحیان جهان تبریک عرض میکنم

میلاد حضرت عیسی مسیح(ع) و سال نو میلادی به همه موحدان و پیروان واقعی آن پیامبر الهی ، مبارک باد

عید قربان بر همه ابراهیمیان مبارک باد

صدای پای عید می آید. عید قربان عید پاک ترین عیدها است عید سر سپردگی و بندگی است. عید بر آمدن انسانی نو از خاکسترهای خویشتن خویش است. عید قربان عید نزدیک شدن دلهایی است که به قرب الهی رسیده اند. عید قربان عید بر آمدن روزی نو و انسانی نو است.

 

و اکنون در منایی، ابراهیمی، و اسماعیلت را به قربانگاه آورده ای اسماعیل تو کیست؟ چیست؟ مقامت؟ آبرویت؟ موقعیتت، شغلت؟ پولت؟ خانه ات؟ املاکت؟ ... ؟

این را تو خود می دانی، تو خود آن را، او را – هر چه هست و هر که هست – باید به منا آوری و برای قربانی، انتخاب کنی، من فقط می توانم " نشانیها " یش را به تو بدهم:

آنچه تو را، در راه ایمان ضعیف می کند، آنچه تو را در "رفتن"، به "ماندن" می خواند، آنچه تو را، در راه "مسئولیت" به تردید می افکند، آنچه تو را به خود بسته است و نگه داشته است، آنچه دلبستگی اش نمی گذارد تا " پیام" را بشنوی، تا حقیقت را اعتراف کنی، آنچه ترا به "فرار" می خواند آنچه ترا به توجیه و تاویل های مصلحت جویانه می کشاند، و عشق به او، کور و کرت می کند ابراهیمی و "ضعف اسماعیلی" ات، ترا بازیچه ابلیس می سازد. در قله بلند شرفی و سراپا فخر و فضیلت، در زندگی ات تنها یک چیز هست که برای بدست آوردنش، از بلندی فرود می آیی، برای از دست ندادنش، همه دستاوردهای ابراهیم وارت را از دست می دهی، او اسماعیل توست، اسماعیل تو ممکن است یک شخص باشد، یا یک شیء، یا یک حالت، یک وضع، و حتی، یک " نقطه ضعف"!

روز عرفه

دل در جوشش ناب عرفه، وضو می گیرد و در صحرای تفتیده عرفات، جاری می شود. آن جا که ایوان هزار نقش خداشناسی است. لب ها ترنم با طراوت دعا به خود گرفته و چشم ها امان خود را از بارش توبه، از دست داده اند. دل، بیقرار روح عرفات، حضرت اباعبدالله الحسین (ع) شده است. پنجره باران خورده چشم ها از ضریح اجابت، تصویر می دهد و این صحرای عرفات است که با کلمات روحبخش دعای امام حسین (ع) و اشک عاشقان او بر دامن خود اجابت را نقش می کند. اشک و زمزمه ما را نیز بپذیر، ای خدای عرفه.

مردم در آخر پاییز و شب یلدا کدام جوجه‌ها را می‌شمارند؟

برای دیدن فلش شب یلدا روی لینک زیر کلیک کنید:با تشکر از ایران کلیپ

 http://www.iranclip.com/etc/yalda2.html

شب یلدا یا «شب چله» شب اول زمستان و درازترین شب سال است. و فردای آن با دمیدن خورشید، روزها بزرگ تر شده و تابش نور ایزدی افزونی می یابد. این بود که ایرانیان باستان، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید می خواندند و برای آن جشن بزرگی بر پا می کردند.
این جشن در ماه پارسی «دی» قرار دارد که نام آفریننده در زمان قبل از زرتشتیان بوده است که بعدها او به نام آفریننده نور معروف شد،همان که در زبان انگلیسی "day"خوانده میشود.

یلدا و جشنهای مربوطه که در این شب برگزار می شود،یک سنت باستانی است.یلدا یک جشن آریایی است و پیروان میتراییسم آن را از هزاران سال پیش در ایران برگزار می کرده اند.یلدا روز تولد میترا یا مهر است.این جشن به اندازه زمانی که مردم فصول را تعیین کردند کهن است.

نور،روز و روشنایی خورشید،نشانه هایی از آفریدگار بود در حالی که شب ،تاریکی و سرما نشانه هایی از اهریمن. مشاهده تغییرات مداوم شب و روز مردم را به این باور رسانده بود که شب و روز یا روشنایی و تاریکی در یک جنگ همیشگی به سر می برند.روزهای بلندتر روزهای پیروزی روشنایی بود درحالی که روزهای کوتاه تر نشانه ای از غلبه تاریکی.
برای در امان بودن از خطر اهریمن،در این شب همه دور هم جمع می شدند و با برافروختن آتش از خورشید طلب برکت می کردند.

آیین شب یلدا یا شب چله، خوردن آجیل مخصوص ، هندوانه، انار و شیرینی و میوه های گوناگون است که همه جنبه نمادی دارند و نشانه برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند. در این شب هم مثل جشن تیرگان، فال گرفتن از کتاب حافظ مرسوم است. حاضران با انتخاب و شکستن گردو از روی پوکی و یا پری آن، آینده گویی می کنند.

بر گرفته از کتابهای
" دیدی نو از آیینی کهن " نوشته دکتر فرهنگ مهر
"گاهشماری و جشنهای ایران باستان" نوشته هاشم رازی

میلاد باسعادت هشتمین اختر تابناک آسمان ولایت وامامت مبارک باد

 

آمدم تا برایت بگویم
رازهاى بزرگ دلم را
بر ضریحت دخیلى ببندم
تا کنى چاره اى مشکلم را
آمدم با دلى تنگ و خسته
تا به پاى ضریحت بمیرم
یا که اى ضامن آهو از تو
حاجتم را اجابت بگیرم
حاجتم سبز چون روح جنگل
حاجتم پاک و ساده چو دریاست
حاجتم آرزویى بزرگ است
حاجتم مثل یک خواب زیباست
من کویرى عطشناک و خشکم
من بلد نیستم راه دریا
تو بیا و نشانم ده از لطف
سرزمینى که سبز است و زیبا
یا شبى که پر از غصه هستم
یک ستاره شود میهمانم
من ز دردم برایش بگویم
او شود همدم و همزبانم
آمدم با دلى تنگ و خسته
بغض هم بر گلویم نشسته
خواستم حاجتم را بگویم
حرف من در زبانم شکسته

علىرضا حکمتى
 


شهادت مولی علی (ع) تسلیت باد

 

علی مرتضی میر خلایق

بزرگ عارفان نور حقایق

 

شعاع نور خورشید هدایت

نخستین موج دریای ولایت

 

علی جان جهان و نور هستی

یگانه مظهر عهد الستی

 

نباشد گر علی، عالم نباشد

شرف در دوده آدم نباشد

 

علی تنها کلید فهم قرآن

کزو پیدا شود اسرار پنهان

 

علی رمز وجود آفرینش

علی نور چراغ اهل بینش

 

علی بر حق، امام اولین است

شکوه آسمان، فرّ زمین است

 

علی مجلس فروز اهل راز است

ز خونش سرخ، محراب نماز است

 

علی بنیاد هستی را قوام است

علی اوضاع گیتی را نظام است

 

علی با ذوالفقارش گفت و گو داشت

خدا را در همه جا پیش رو داشت

 

علی سالار میدان نبرد است

به روز جنگ و هیجا مرد مرد است

 

علی مرد عطا؛ مرد سخا بود

علی لشکر شکن؛ خیبر گشا بود

 

ز نور او منور ملک هستی

زمین و آسمان بالا و پستی

 

علی نور و علی عشق و علی جان

به سختی چاره و بر درد درمان

 

علی امید جان، نور دل ما

علی آسان نمای مشکل ما

 

علی با درد جانش آشنا بود

تمام دردمندان را شفا بود

 

علی گاهی طبیب و گاه دهقان

گهی در کار کشت و گاه درمان

 

علی انسان کامل بود و عادل

نبُد یک دم ز کار خلق غافل

 

علی گنج نهانی سینه‌اش بود

چو آئینه دل بی کینه‌اش بود

 

علی بر کفش پاره پینه می‌زد

گره بر سینه بی‌کینه می‌زد

 

علی فرمانده حکم قضا بود

به منشور قدر فرمانروا بود

 

علی اسرار دل با چاه می‌گفت

گهرهای درون بنهفته می‌سفت

 

علی اندر تفکر بود دائم

به صبر و حلم، همچون کوه، قائم

 

علی اسلام را بود و نبود است

یگانه نسخه ملک وجود است

 

علی شب در عبادت بود بیدار

ولی در روزها پیوسته در کار

 

علی بر تیره شب، فجر سحر بود

یتیمان را به سر سایه پدر بود

 

علی هر روز تا شب کار می‌کرد

ولی با نان جو افطار می‌کرد

 

علی سرچشمه انعام و احسان

علی کانون فیض و قطب امکان

 

علی بوتراب از عالم خاک

به یک لحظه شدی تا قرب افلاک

 

علی نور خدا جان جهان است

مرا در وصف او الکن زبان است

 

نقل از تبیان "صالح افشار نویسرکانی"