مدیریت مدارس

آموختن یک چیز، به معنای برقرار کردن ارتباط با جهانی است که هیچ تصوری از آن نداریم. برای یاد گرفتن، فروتنی لازم است.

مدیریت مدارس

آموختن یک چیز، به معنای برقرار کردن ارتباط با جهانی است که هیچ تصوری از آن نداریم. برای یاد گرفتن، فروتنی لازم است.

زنگ انشاء

با تبریک عید سعید قربان عید قربانی عزیز برای عزیزترین 

صبح یک روز سرد پائیزی روزی از روز های اول سال
بچه ها در کلاس جنگل سبز جمع بودند دور هم خوشحال

بچه ها غرق گفتگو بودند بازهم در کلاس غوغا بود
هریکی برگ کوچکی در دست! باز انگار زنگ انشاءبود

تا معلم ز گرد راه رسید گفت با چهره ای پر از خنده
باز موضوع تازه ای داریم آرزوی شما در آینده

شبنم از رو برگ گل برخواست گفت میخواهم آفتاب شوم
ذره ذره به آسمان بروم ابر باشم دوباره آب شوم

دانه آرام بر زمین غلتید رفت و انشای کوچکش را خواند
گفت باغی بزرگ خواهم شد تا ابد سبز سبز خواهم ماند

غنچه هم گفت گرچه دل تنگم مثل لبخند باز خواهم شد
با نسیم بهار و بلبل باغ گرم راز و نیاز خواهم شد

جوجه گنجشک گفت میخواهم فارغ از سنگ بچه ها باشم
روی هر شاخه جیک جیک کنم در دل آسمان رها باشم

جوجه کوچک پرستو گفت: کاش با باد رهسپار شوم
تا افق های دور کوچ کنم باز پیغمبر بهار شوم

جوجه های کبوتران گفتند: کاش میشد کنار هم باشیم

زنگ تفریح را که زنجره زد باز هم در کلاس غوغا شد
هریک از بچه ها بسویی رفت ومعلم دوباره تنها شد

با خودش زیر لب چنین میگفت: آرزوهایتان چه رنگین است
کاش روزی به کام خود برسید! بچه ها آرزوی من اینست
زنده یاد قیصرامین پور

تمام کودکان رازی دارند

تمام کودکان رازی دارند که تعداد کمی از بزرگسالان آن را به خاطر می آورند یا درک می کنند . آن راز این است که آنها در هر لحظه با عشقی دست نخورده و اعجاب آور دست و پنجه نرم می کنند . به بازی کردن یک کودک بنگرید . شما عشق را در اعمال او می بینید . هر تصمیمی همراه عشق است ، هر فرصتی با عشق لمس می شود ، هر ماجرای جدیدی با عشق آغاز می شود ، هر مانعی با عشق مقاومت می شود . شما می توانید درخشش عشق را در چشمان کودک شاهد باشید ، در خنده و فریادهای شادمانه ی او ، آن را درک کنید و آن را در فضای اطراف او احساس کنید . او واقعا وجود داشتن خود را جشن می گیرد . او واقعا زنده است . چه چیزی موجب می شود که به او اجازه داده شود که با نیروی بیکران خود هر کاری را انجام دهد ؟ من معتقدم که حقیقت امر، پاکی اوست . هنوز نیاموخته است که خجالتی باشد ، بنابراین نگران آن نیست که آواز بچه گانه اش که با خود زمزمه می کند ، به نظر دیگران مسخره بیاید . هنوز نیاموخته است که از شکست بترسد ، بنابراین توجهی ندارد که در حین یادگیری بازی با رورؤک ، ده ها بار زمین بخورد . هنوز بی تفاوتی را نیاموخته است ، بنابراین نگران آن نیست که عجله و هیجان زیاد خود را برای گردش رفتن به شهربازی نشان دهد . در عوض روی اینکه چطور ببیند ، تمرکز می کند و خودش را در شادی محض و جودش غوطه ور می سازد . کودکان با درک کودکانه ی خود ، عشق را حس می کنند که این حس برایشان رضایت بخش است . به همین دلیل است که کودکان کاملا عشق را احساس می کنند ، می خندند ، گریه می کنند ، چیزی می خواهند یا به کسی نیاز پیدا می کنند . اما با تمام این عبارات ، ما بزرگسالان مخصوصا هنگامی که دیگران اطرافمان هستند ، به ندرت نیاز به دیگری را بروز می دهیم . در عوض ، عشق طبیعی ما ، ذات ناپخته اش جدا می شود و آنچه که تجربه می کنیم کنترل احساساتمان است که اشتیاق زیادی به نشان دادن آن نداریم و با بی تفاوتی زیاد ، دنیایمان را ترک می کنیم . اگر شک دارید که آیا احساس خستگ ی یا ملال آوری می کنید و یا بزرگسالی هستید که قسم خورده عشق را تجربه نکند ، پس شاید زمانش فرا رسیده باشد که کودک درون خود را که سال ها قبل در اتاق اختصاصی وجود خود زندانی کرده اید ، رها کنید . به او یک بار هم که شده برای یک لحظه اجازه دهید و بگذارید او معلم شما باشد . بدین ترتیب ، در هر لحظه ی زندگیتان با توجه کردن ، جرات داشتن ، خندیدن ، در آغوش گرفتن ، پرستش و لذت بیشتر ، شاد خواهید شد و با احساس اعجاب آور عشق بیشتری روبرو می شوید . لینک دانلود : http://vista.ir/?view=pdf

کدام توانائی را می خواهید؟

از میان توانایی‌های خارق‌العاده زیر دلتان می‌خواهد کدامیک را داشته باشید؟
اول انتخاب کنید بعد مشخصات خود را در پایین بخوانید

1 توانائی پرواز کردن

2 توانایی سفر به گذشته در تونل زمان

3 نامرئی شدن

4 توانایی دیدن درون چیزها مثل اشعه ایکس

5 توانایی تغییر شکل

6 توانایی خواندن ذهن و فکر دیگران

7 توانایی دیدن آینده

8 توانایی شنیدن همه صداها



1 شما دوست دارید یک «تصویر بزرگ» از زندگی و این که چگونه چیزهای مختلف کنار هم قرار گرفته‌اند به دست آورید. جزئیات و ریزه‌کاری‌ها شما را ناراحت می‌کنند. شما از آزاد بودن و ریسک کردن لذت می‌برید.

راهنمای شغلی: شما خلبان یافضانورد خوبی می‌شوید. یا شغلی را اختیار کنید که به شما اجازه تأثیرگذاری بر سیاست‌ها را بدهد، مثلاً شغلی در دولت یا یک تیم تحقیقاتی.

.................................................. ..

2 شما به یافتن علّت هر چیز و این که چگونه می‌توان از اشتباهات گذشته برای شکل‌دهی آینده استفاده کرد علاقه‌مندید. شما کنجکاوی زیادی درباره چگونگی زندگی مردمان مختلف دارید.

راهنمای شغلی: پیدا کردن شغلی در زمینه پژوهش‌های علمی، تاریخی یا مطالعه رفتار انسان‌هامی‌تواند برای شما مناسب باشد. شما از کاری که بر آینده تأثیر گذار باشد نیز لذت می‌برید.

.................................................. .............

3 شما آدمی خجالتی هستید و یا این که مشاهده‌گر خیلی دقیقی می‌باشید. شاید هم هر دو. شما دوست دارید از هر چیزی که دور و برتان می‌گذرد اطلاع داشته باشید.

راهنمای شغلی: نویسندگی، کارهای هنری یا مأمور تحقیق و کارآگاه می‌تواند شغل مناسبی برای شما باشد.

.................................................. .....................

4 شما دوست دارید «درون» مسائل و مشکلات بروید و به عمق آن‌ها پی ببرید. شما از یافتن مسائلی که دیگران حتی قادر به دیدن آن‌ها نیستند لذت می‌برید. شما حل مسأله را نیز دوست دارید.

راهنمای شغلی: فیزیک، سیاست، ریاضی و پزشکی حوزه‌هایی هستند که به کسانی که مانند شما توانائی حل مسأله داشته باشند نیاز دارند.

.................................................. .....................

5 شما آدم اجتماعی هستید و از سازگاری با محیط و دیگران خوشتان می‌آید. شما از تحسین شدن توسط دیگران لذت می‌برید.

راهنمای شغلی: حوزه تفریحات و سرگرمی‌ها می‌تواند برای شما مناسب باشد. هنرپیشه‌ها می‌توانند «تغییر شکل» دهند و آدم دیگری شوند.

.................................................. ..................

6 شما در حدس زدن آنچه دیگران فکر می‌کنند مهارت دارید. شما می‌توانید تفاوت‌های آنچه که مردم در ظاهر می‌گویند و آنچه واقعاً فکر می‌کنند را «ببینید».

راهنمای شغلی: شما می توانید مشاور یا روان‌شناس خوبی شوید. برای کسانی که به این حرفه‌ها می‌پردازند درک چگونگی تفکر و احساس دیگران اهمیت دارد.

.................................................. ...........


7 شما آدم خلاق و مبتکری هستید و عاشق ماجراجویی می‌باشید. شما اگر می‌توانستید، همین الان به آینده کوچ می‌کردید! شما همیشه بهترین امکان را در نظر می‌گیرید و نگران چگونگی تحقق هر چه سریعتر آن هستید.

راهنمای شغلی: به کاشف شدن، تحقیقات علمی، اختراع یا نویسندگی کتاب‌های علمی-تخیلی فکر کنید.

.................................................. .......................

8 شما دوست دارید از آخرین اخبار مطلّع شوید. بعضی‌ها حتی ممکن است بگویند که شما آدم فضولی هستید! شما به اتفاقاتی که پیرامونتان می‌افتد توجه زیادی دارید.

راهنمای شغلی: شما خبرنگار خوبی می‌شوید. همچنین می‌توانید مطالب ستون «شایعات» در مجلات خبری و هنری را به خوبی آماده کنید. شانس خود را در رشته موسیقی هم امتحان کنید.

منبع: انجمن علمی ایران

فرزندچندم خانواده هستید؟

آیا فکر می کنید اینکه فرزند چندم خانواده باشید، می تواند بر شکل گیری شخصیت شما تاثیر گذار باشد؟ این مقاله را با ما دنبال کنید تا به همه چیز در این رابطه ببرید!
- تک فرزندان
نقاط مثبت: این افراد همان ها هستند که دنیا را متحول می کنند. افرادی تکلیف-گرا، مرتب و منظم، با وجدان و وظیفه شناس، و بسیار قابل اطمینان می باشند. آنها عاشق واقعیت، افکار و اندیشه ها، و جزئیات هستند. و از قبول مسئولیت های مختلف واهمه ای ندارند.
نقاط منفی: یکی از خصیصه های منفی این افراد سرسختی و خشونت شدید آنهاست. کمی کینه ای و پرتوقع هستند و معمولاً از قبول اشتباهاتشان سر باز میزنند. به هیچ وجه انتقادپذیر نیستند. در برابر دیگران افرادی بسیار حساس و نفوذ پذیرند که احساساتشان خیلی زود جریحه دار می شود.
- فرزندان اول خانواده
نقاط مثبت: آنها ذاتاً فرمانده به دنیا آمده اند. احتمالاً رئیس جمهورها، فضانوردان و مدیرعاملین همه فرزندان اول خانواده هستند. فکر می کنند که همیشه حق و اولویت در هر کاری با آنهاست. فرزندان اول به دو دسته تقسیم می شوند: پرورش دهندگان افراد مطیع یا متحول کنندگانی سلطه جو. هر دو یکسان هستند فقط از متدهای مختلفی استفاده می کنند. معمولاً فرزندان اول خانواده، افرادی ایرادگیر، مشکل پسند، و دقیق هستند و عاشق توجه به جزئیات مسائلند. افرادی وقت شناس، منظم، و با کفایتند که دوست دارند همه چیز به بهترین نحو انجام شود. از مسائل غافلگیر کننده نیز به هیچ وجه خوششان نمی آید.
نقاط منفی: معمولاً این افراد کمی بداخلاق، ترشرو بی احساس به نظر می آیند. گه گاه به خاطر زورگویی و فشاری که بر سایرین می آورند، تهدید کننده و رعب آور هستند. چون فکر می کنند که همیشه حق با آنهاست و فقط خودشان همه چیز را می دانند، به دیگران اطمینان کمی دارند. ریاست مآب، ایرادگیر و نسبت به اشتباهات حساس و نکته سنج هستند.
- فرزندان وسط خانواده
نقاط مثبت: فرزندان وسطی، افرادی خانواده دوست هستند که دیگران از بودن با آنها لذت می برند. مهمترین نیاز آنها، آرام نگاه داشتن اقیانوس پرتلاطم زندگی است و شعار آنها “آرامش به هر قیمتی” است. اینها افرادی بسیار آرام و بی سر و صدا، شیرین و دوست داشتنی هستند و شنوندگان خوبی به شمار می روند. مهارت زیادی در حل مشکلات دارند چون همیشه هر دو جنبه ی یک مشکل را بررسی می کنند و دوست دارند همه را خوشحال کنند. همین مسئله باعث می شود که مشاوران و میانجیگران خوبی باشند.
نقاط منفی: نسبت به فرزندان اول خانواده، احساس سلطه گری کمتری دارند، اما دوست دارند همه آنها را ستایش کرده و دوست بدارند—یا حداقل با آنها احساس شادی و خوشبختی کنند. از آنجا که سعی در راضی نگاه داشتن همه دارند، ممکن است به افرادی وابسته تبدیل شوند. نمی توانند خوب تصمیم بگیرند تا جایی که باعث رنجاندن دیگران می شود. همچنین برای شکست و اشتباهات دیگران، خود را سرزنش می کنند.
- فرزندان آخر خانواده
نقاط مثبت: افرادی شاد و سرزنده اند که این شادی و سرخوشی را با خود همه جا می برند و دیگران را نیز از آن بهره مند می کنند. مهارت های مردمی آنها بسیار قوی است و عاشق این هستند که دیگران را با حرف ها و کارهایشان سرگرم کنند. هیچ کس برای آنها غریبه نیست و به سرعت با همه صمیمی می شوند. افرادی برونگرا هستند که از وجود دیگران انرژی می گیرند. از ریسک کردن واهمه ای ندارند.
نقاط منفی: خیلی زود خسته می شوند. از طرد شدن واهمه داشته و افق توجهاتشان کوتاه است. افرادی خود گرا هستند. معمولاً به خاطر توقعات غیر واقعیشان از رابطه، که تصور می کنند در همه ی رابطه ها باید همیشه خوشی و خنده برقرار باشد، رابطه های زیادی را به فنا می دهند. اما نمی دانند که عمر چنین رابطه هایی بسیار کوتاه است.  

چندمین سرمایه دار جهان هستید؟

اگر می خواهید بدانید چندمین انسان پولدار دنیا هستید وارد این سایت شوید.

به گزارش بانکی داتی آی آر به نقل از خبر در این سایت میزان درآمد سالیانه خود را به پوند یا یورو یا دلار و یا ین محاسبه کرده و وارد نمایید. سپس دگمه اینتر را بزنید تا سیستم بگوید که آیا پولدار هستید یا نه؟و اینکه در کجای رتبه بندی جهانی قرار می گیرید.

 


کلیک کنید

خانه

نجار پیری خود را برای بازنشسته شدن آماده میکرد . یک روز او با صاحب کار خود موضوع را درمیان گذاشت .
پس از روزهای طولانی و کار کردن و زحمت کشیدن ، حالا او به استراحت نیاز داشت و برای پیدا کردن زمان این استراحت میخواست تا او را از کار بازنشسته کنند .
صاحب کار او بسیار ناراحت شد و سعی کرد او را منصرفکند، اما نجار بر حرفش و تصمیمی که گرفته بود پافشاری کرد .
سرانجام صاحب کار درحالی که با تأسف با این درخواستموافقت میکرد ، از او خواست تا به عنوان آخرین کار ، ساخت خانه ای را به عهده بگیرد .


نجار در حالت 
رودربایستی ، پذیرفت درحالیکه دلش چندان به این کار راضی نبود . پذیرفتن ساخت این خانه برخلاف میل باطنی او صورت گرفته بود . برای همین به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد و به سرعت و بی دقتی ، به ساختن خانه مشغول شد و به زودی و به خاطر رسیدن به استراحت ، کار را تمام کرد .
او صاحب کار را از اتمام کار باخبر کرد . صاحب کار برای دریافت کلید این آخرین کار به آنجا آمد .
زمان تحویل کلید ، صاحب کار آن را به نجار بازگرداند و گفت: این خانه هدیه ایست از طرف من به تو به خاطر سالهای همکاری!
نجار ، یکه خورد و بسیار شرمنده شد .
در واقع اگر او میدانست که خودش قرار است در این خانه ساکن شود ، لوازم و مصالح بهتری برای ساخت آن بکار می برد و تمام مهارتی که در کار داشت برای ساخت آن بکار می برد . یعنی کار را به صورت دیگری پیش میبرد .
این داستان ماست .
ما زندگیمان را میسازیم . هر روز میگذرد . گاهی ما کمترین توجهی به آنچه که میسازیم نداریم ، پس در اثر یک شوک و اتفاق غیرمترقبه میفهمیم که مجبوریم در همین ساخته ها زندگی کنیم . اگر چنین تصوری داشته باشید ، تمام سعی خود را برای ایمن کردن شرایط زندگی خود میکنیم . فرصت ها از دست می روند و گاهی بازسازی آنچه ساخته ایم ، ممکن نیست .
شما نجار زندگی خود هستید و روزها ، چکشی هستند که بر یک میخ از زندگی شما کوبیده میشود . یک تخته در آن جای میگیرد و یک دیوار برپا میشود .
مراقب سلامتی خانه ای که برای زندگی خود می سازید باشید.

 


با این ۴سوال هوش مدیریتی خودرا بسنجید

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

بازنشسته ها

برای آنکه شما نیز در دسته بازنشسته های شاد و راضی از زندگی قرار بگیرید، این چند نکته را عملی کنید:
• از سن 56 سالگی به نوع زندگی آینده و نوع فعالیت هایتان فکر کنید. این امر سبب می شود با رسیدن به سن بازنشستگی و ترک فعالیت های کاری سابق احساس پوچی نکنید.
• به هیچ وجه نباید پس از بازنشستگی برای 20 یا حتی 30 سال بیکار باشید.بازنشستگی فرصت خوبی برای خلاق بودن و انجام کارهایی است که شما بسیار آن را دوست دارید.
• شش ماه تا یک سال پیش از بازنشستگی، کار دوم خود را آغاز کنید.
• تغییرات حاصله از بازنشستگی همیشه همراه با یک دوران کوتاه یا بلند خستگی و افسردگی است. بهترین راه حل برای از بین بردن این افسردگی، آغاز یک فعالیت
جدید پیش از بازنشسته شدن است.
• هیچ چیز را پنهان نکنید. تلاش کنید تا غم و اندوه وعصبانیت ناشی از بازنشسته شدن را از اطرافیانتان مخفی کنید. کنارکشیدن و باختن به زندگی یعنی راه دادن به مرگ
برای پیشروی در روح و جسم شما.
• تصور خود را از بازنشستگی تغییر دهید. فکر نکنید یک انسان بازنشسته یک پدربزرگ از کار افتاده است بلکه یک فرد بازنشسته انسانی است با تجربه که طی 20 سال آینده قصد دارد از  تجربیاتش استفاده کرده و یک
زندگی مرفه برای خود بسازد.

چه کسی آدرس موفقیت را بلد است؟

در اعماق وجودمان، پشت هر باور و عقیده و ادراک از دنیایی که ما را احاطه می‌کند، مکانی وجود دارد که موفقیت در آنجا لانه کرده است ‌ 

‌ آنوشا محمدپور
جایی هست که در درون همه ما وجود دارد. جایی که در آن آرامش مطلق و ارتباط با محیط اطرافـمان وجود دارد.  درون تک‌تک ما، در اعماق وجودمان، پشت هر باور و عقیده و ادراک از دنیایی که ما را احاطه می‌کند، مکانی وجود دارد که موفقیت در آنجا لانه کرده است. در‌این مکان، وقتی که در آنجا زندگی کنیم، همه چیز در جریان است. قوه خلاقیت با دنیا در ارتباط است و هر آنچه را که دوست داشته باشد درک می‌کند. افرادی که در کارشان موفق هستند، در‌این مکان زندگی می‌کنند. آنها هوای‌این مکان را استنشاق می‌کنند. آنها‌این مکان هستند.
این مکان در همه ما جای دارد. فقط باید یاد بگیریم به‌موقع از سر راهش کنار برویم تا بتواند به‌جریان بیفتد و راهش را در‌این دنیا پیدا کند. وقتی که جلوی راهش را باز می‌گذاریم، وقتی که می‌دانیم کجا هستیم و می‌دانیم داریم چه‌کار می‌کنیم، وقتی که‌این مکان باز می‌شود و نوری را که در ما وجود دارد به دنیا می‌تاباند، هیچ کاری نیست که نتوانیم از پس آن بر بیاییم. هیچ غیرملموس و غیرممکنی برایمان وجود نخواهد داشت.‌این مکان هر چیزی را که می‌خواهد می‌داند.‌این مکان که درون همه ما جای دارد هر چیزی را که شما می‌خواهید به‌دست بیاورید در دست دارد.‌
این مکان همه آن چیزهایی است که شما آرزوی بودنش را دارید.‌این مکان موفقیت است. وقتی به‌این مکان وصل می‌شوید، دیگرموفقیت برایتان معنی نخواهد داشت بلکه فقط در زمان حال سیر خواهید کرد و به قدرت خلاقیت درونتان وصل خواهید شد و سرانجام با نیروی جهانی که در تک‌تک ما جریان دارد، یکی خواهید شد.
همان‌گونه که نویسندگان بزرگ تاریخ توانستند. همان‌گونه که معروف‌ترین هنرمندان دانستند. همانگونه که عالم‌ترین دانشمندان کشف کرده‌اند،  مکانی در همه ما انسان‌ها وجود دارد که دست و پا می‌زند تا خودش را نشان دهد و حرفش را به‌گوش جهانیان برساند. مکانی که می‌خواهد دیده شود. وقتی که واقعا به خود و مکانی که در اعماق وجودتان هست، وصل می‌شوید، وقتی که به خواسته باطنی خود پی می‌برید، وقتی که سرانجام جایگاه خود را در دنیا پیدا می‌کنید، مکان درونتان که به همه چیز آگاهی دارد می‌شکـفد. مکانی که احتیاج به دست و پا زدن ندارد.‌اینجا مکان زیبایی است و خود را به طریقه‌های شگفت انگیزی به دنیا نشان می‌دهد.
خوب پس‌این مکان دقیقا چیست؟ چه شکلی است؟ چطور می‌توان پیدایش کرد؟‌این مکان نقطه‌ای است که به ندرت از آن استفاده می‌شود. نقطه‌ای است که شما از سر راهش کنار می‌روید و می‌گذارید جوهر وجودتان به جریان بیفتد. نقطه‌ای که دیگر در آن ذهنی نیست اما زیبایی درونی هست. نقطه‌ای که در آن در آرامش می‌نشینید و به چیزهایی که خلق کرده‌اید با شگفتی نگاه می‌کنید. انگار دارید با چشمان دیگری آنها را می‌بینید. مثل نویسنده‌ای که انگشتان خود را روی صفحه کلید قرار می‌دهد و می‌گذارد فکرهایش مانند آبی که از آبشار می‌ریزد، سرازیر شوند، ‌این مکان در شما زندگی می‌کند و به همین صورت از شما سرازیر می‌شود.
باید یاد بگیرید تا خود را به رویش باز کنید، یاد بگیرید به دنیای اطراف‌تان وصل شوید، اکسیژنی را که به شش‌هایتان داخل می‌شود، حس کنید، نوری را که به چشمانتان می‌تابد ببینید، هوایی را که از بینی‌تان می‌گذرد بو کنید، زندگی را که با پوست بدنتان تماس دارد حس کنید. به کل دنیا وصل شوید و حس کنید چگونه با احساسات شما تماس برقرار می‌کند. هر موقع که آماده هستید بگذارید تا شما را به‌حرکت در بیاورد و از قوه خلاقیت شما استفاده کند تا نور خود را بر دنیا بیفکند.
سخت ترین قسمت باز کردن خود به روی‌ این مکان ‌این است که باید از سر راه خودتان کنار بروید. ما اغلب می‌خواهیم از فکر و عقل خود استفاده کنیم تا از چیزها سر در بیاوریم و یا آنها را خلق کنیم. می‌خواهیم همه چیز با زور اتفاق بیفتد و‌این ابدا آن جایی نیست که موفقیت در آن زندگی می‌کند. موفقیت در یک لحظه الهام زندگی می‌کند که می‌آید و ما را برای یک آن تکان می‌دهد. موفقیت در یک تصور و خیال زندگی می‌کند که ما را به‌حرکت در می‌آورد تا قدم برداریم و در ما احساسات خارق‌العاده‌ای می‌دمد. موفقیت در اعماق وجودمان، در جایی زندگی می‌کند که می‌خواهد بیرون بیاید و بازی کند. کودک درون قلب‌مان است که مدادی را بر می‌دارد و آن را به هزاران اسباب بازی سرگرم کننده مبدل می‌کند.
موفقیت در جایی زندگی می‌کند که می‌گذارد ما بخشی از دنیا باشیم. جایی که در آن زیبایی غروب خورشید را می‌بینیم. جایی که می‌گذارد معصومیت را در چشمان یک کودک ببینیم. جایی که در آن می‌توانیم بدون هیچ تلاشی عشق بورزیم و حس کنیم و وصل باشیم.
مکان احساسات و اندیشه‌هاست،  نه واکنش نشان دادن به جریاناتی که در دور و برمان اتفاق می‌افتد، بلکه احساسی که به ما می‌گوید ما قسمتی از یک عظمت بزرگ هستیم، حتی اگراین عظمت بزرگ را خود خلق کرده باشیم. نه فکرهایی که زور می‌زنیم از درون خود بیرون بکشیم،  بلکه فکرهایی که از مکانی عمیق، در اعماق وجودمان به بیرون لبریز می‌شوند و ما را به شگفتی وامی‌دارند. فکرهایی که حتی وقتی که فکرشان را می‌کنیم مو به تنمان راست می‌شود.
موفقیت در عمق وجودتان زندگی می‌کند و اگر به خودتان اجازه دهید، می‌توانید همیشه با آن در ارتباط باشید. به کسی که از کارش لذت می‌برد نگاه کنید. نگاه کنید چگونه کارش را انجام می‌دهد. او جایی را پیدا کرده است که به راحتی از طریق آن، خلق می‌کند. جایی که به‌وسیله برداشت‌هایش از دنیا و یا احساس ناامنی‌اش لکه‌دار نشده است. جایی که دست ادراکش به آن نرسیده است.‌این مکان جایی است که قوه خلاقیت، همه چیز را در دنیای اطرافش به چیزی جدید، منحصربه‌فرد و خارق‌العاده تبدیل‌می‌کند