مدیریت مدارس

آموختن یک چیز، به معنای برقرار کردن ارتباط با جهانی است که هیچ تصوری از آن نداریم. برای یاد گرفتن، فروتنی لازم است.

مدیریت مدارس

آموختن یک چیز، به معنای برقرار کردن ارتباط با جهانی است که هیچ تصوری از آن نداریم. برای یاد گرفتن، فروتنی لازم است.

معرفی ۲

آن روز ودوروز بعد آن هم گذشت سومین روز با آن همکاری که ازهمه مخالف تر بود صحبت کردم از ایشان پرسیدم شما مرا قبلا می شناختید گفتند، نه! گفتم، پس چرا این همه با آمدن من مخالف بودید

گفتند به نظر می رسد سخت گیر باشید ایشان راست میگفتند من سخت گیر بودم ولی برای خودم نه به دیگران ( خدا یک توفیقی به من داده در جاهایی که کار کردم اگر 80در صد به من رای ندهند من قطعا آنجا کار نمی کنم البته در مسئولیت ها ) گفتم شما تصمیم هایتان را با حدس وگمان می گیرید ؟ اجازه بدهید شروع به کار بکنم بعد.... ولی اگر آگاهانه شما مخالفت میکردید این مسئولیت را من قبول نمی کردم  .ودر نهایت با پیدا کردن مشترکاتی صحبت ها پایان یافت چند جلسه با همکاران گذاشتم اهداف را تشریح کردم برنانه ها را گفتم کم کم متوجه شدند من در صداقت کم وکسری نگذاشتم .

در همان هنرستان من حدود ده (10سال ) مدیر بودم نوع جدید مدیریت :

1- به نظر من مدیری مدیر است که از هر دانش آموزی دانش آموزتر باشد .

2- معلم اول وآخر سیستم آموزشی است مدیر زمانی ارزشمند است که معلم را خوب پشتیبانی کند .

3- درسیستم آموزشی (مدرسه ) هیچ چیز بالا وپایین ندارد خدمتگزار مدرسه همان قدر محترم است که مدیر مدرسه ودانش آموز آنقدر عزیز وارزشمند است که معلم وتمام پرسنل، در یک سیستم آموزشی بالا پایین نداریم یکی یاد میدهد ودیگری یاد می گیرد .. 

خدا میداند هر روز این هنرستان برایم خاطره است یاد همه شان بخیر بیشترشان باز نشسته شدند همان همکاری که از همه مخالف تر بود اگر روزی همدیگر را نمیدیدم نگران هم می شدیم و در نهایت وقتی بعد از 10سال از آن هنرستان منتقل شدم در آخرین جلسه خداحافظی همه مان متاثر وگریان وناراحت از ترک هم در آن محیط ...... درد آنها درد من بود شادی آنها شادی من بودمنظورم از آنها هم دانش آموزان وهم سایر همکاران .........هرگز منتظر تشویق هیچ کس نباید ماند فقط وفقط رضایت خدا واقعا خدارا میتوان دید اگر برای خدا کار کنیم شاید با معیار هایی که ما تعیین کردیم جور در نیاید ونیامد هم ،چون هرگز در طول خدمتم گروه تشویقی نگرفتم ولی رضایت خدا که در قلب آنهایی که با آنها کار کردم  متجلی بود برایم هزاران هزار گروه تشویقی است ...........

امروز کسی باش که واقعا آرزو داری
مهربان و باگذشت
ساده و شفاف
پاک و خالص
با انعطاف و مددرسان
رنج و نگرانی را کنار بگذار
به لحظات زندگی چنان ارزش بده که آرزو داری
امور را از این پس همان طور به پیش بروند
درک کن که با خودخواهی و خود پسندی درد
جسمانی و رنج روانی را برای خود تدارک می بینی
((زندگی کن با مرام های واقعی چون محبت وعفو
وجودی عاشق
از خواسته نفس رها شو
و در وجود خویش به جای رنج دادن و ناسپاسی
به دنبال شوق و امید باش))
فقط یک روز بی ضرر باش
و برای همگان مفید باش
حقیقت را دریاب
نیت کلام و کردار و گفتارت را آرامش بده
اگر باورت نکردند
نهراس
برناتوانی خود برای رسیدن به خواستهای مهرآمیزت
غلبه کن
چنان با محبت رفتار کن که دلیلی برای شرمسار
بودن از خودت نداشته باشی
پیش داوری هایت را کنار بگذار
که رنج پیش از آن حتمی است
همین امروز از بخشش آکنده شو
کس نمی داند فردا چه در راه است
زندگی کوتاه است
درگذشته ها نمان
نگران آینده نباش
فقط یک روز لحظه های امروزت را باامید و اشتیاق به
سمت مسیر ی تازه و سپید ببر ..................

(من این قطعه را از جایی استفاده کردم آدرسش را نمیدونم )

معرفی

۱۳۷۱روز سوم پاییز است مدارس هم سه روز است که باز شده  رئیس محترم وقت از من خواستند تا مدیریت هنرستان ..........را قبول کنم این هنرستان یکی از مدارس آموزش وپرورش ........است من با توجه به شناختی که ازهنرستان داشتم مایل به قبول مسئولیت آن نبودم ولی به هر حال قرار شد روز سوم مهر معرفی بشوم در این روز رئیس محترم وقت در جلسه شورای دبیران این هنرستان بنده را  معرفی کردند این مطلب را که می آورم اصل هدف من اینجاست در اولین جلسه مخالفت با من شروع شد ودبیرانی که صحبت کردند مرا قبول نداشتند وتاکیدشان به رئیس ناحیه معرفی فرد دیگری برای مدیریت بود ...... با سخنان ایشان هم مشکل حل نشد بعد از صحبتهای ایشان از من خواستند من هم صحبت کنم  ولی چون جو خوبی نبود من گفتم وقتی اینها مرا قبول ندارند  طبیعی است که صحبت هایم را هم قبول نمی کنند . فقط عرض سلام وادب کردم ومعرفی مختصر خود .........  شما باشین چکار می کنین؟

کار تو

هر کسی به این دنیا پا گذاشته، تا ماموریتی  را انجام دهد، هیچ کس جز تو نمی تواند ماموریت تورا به انجام برساند؛ این کار فقط و فقط برای تو و توان  ویژة تو نوشته شده. اگر کار خویش را انجام ندهی، دنیا هیچ جایگزینی برای تو پیدا نمی کند و از این بابت، برای همیشه، چیزی را از دست خواهد داد. تو اگر ماموریتت را انجام ندهی، قدر و قیمت خود را نخواهی شناخت و خود را پاره ای از هستی احساس نمی کنی؛ تو با هستی بیگانه خواهی بود و غریبه می مانی.

50 نکته براى مدیران

اگر مى‏خواهید مدیر موفقى باشید، به این توصیه‏ها عمل کنید:
1. حتى اگر جوان هستید، در مقام مدیر، پدر باشید.
2. همواره معلّم باشید و یادتان باشد که همکاران شما، از رفتار شما، بیشتر از گفتار شما مى‏آموزند.
3. زودتر از دیگران بیایید و دیرتر از دیگران بروید.
4. حتماً نظم را در محیط کار برقرار کنید. در یک محیط بى‏نظم، همه طلبکار و مدعى‏اند؛ اما در یک محیط منظم مبتنى بر اصول، مدعیان، احساس بدهکارى خواهند کرد.
5. آراستگى و پیراستگى را که شامل پاکیزگى، زیبایى، ایمنى، بهداشت و انضباط مى‏شود، در محیط کار، اعمال کنید.
6. به اصول، قول‏ها و به تعهدات خود و همکارانتان در مدیریت، پاى‏بند باشید.
7. به پیروى از توصیه‏هاى حضرت على‏علیه‏السلام ، به هنگام خشم، تصمیم نگیرید.
8. در قضاوت، عجله نکنید و آن گاه که قضاوت مى‏کنید، با عدالت قضاوت کنید.
9. بیش از آن چه مى‏گویید، عمل کنید.
10. اصل«ص»، یکى از عوامل مهم اعتماد و اعتقاد زیردستان است. این اصل مهم، شامل این عوامل مهم مى‏شود:
الف) صداقت.
ب) صمیمیت.
ج) صبورى.
د) صراحت.
و) صلابت.
ه) صلاحیت.
ى) صفا،
به این اصل، پاى‏بند باشید.
11. به نمایندگان کارکنان و نیز کارکنان باتجربه و باسابقه، اهمیت بدهید و آنها را بازوى فکرى و اجرایى خود قرار دهید.
12. از آن چه در واحدهاى مشابه در جامعه یا حداقل در اطراف شما مى‏گذرد، آگاه باشید.
13. اطلاعاتتان را از محیط کار و زندگى همکارانتان، کامل کنید؛ به ویژه به مشکلات اقتصادى و خانوادگى آنها آگاه شوید.
14. تبعیض، یکى از شکوه‏هاى عمومى و مشترک همکاران، در محیط کار است. این بیمارى مدیریتى را بشناسید و در رفع آن بکوشید.
15. در دوران تنعّم، رونق و برکت، زیردستان را دریابید، تا در دوران سختى و بحران، شما را در یابند.
16. هرگز به خاطر کارهایى که براى همکارانتان مى‏کنید، بر آنها منتى نگذارید.
17. هرگز در جمع همکارانتان، کسى را سرزنش نکنید؛ اما در مورد تشویق، این محدودیت را ندارید و تشویق در حضور عموم، مؤثرتر و مفیدتر خواهد بود.
18. به موقع تشویق کنید؛ به موقع تذکر دهید و بیشتر از آن چه تذکر مى‏دهید، تشویق کنید؛ یادتان باشد که تشویق، الزاماً مادّى نیست.
19. از جاذبه و دافعه کمک بگیرید؛ اما جاذبه را در حد اعلى و دافعه را در حد نیاز و ضرورت به کار برید و از این دو وسیله، براى افراد مختلف، متناسب با ظرفیت آنها استفاده کنید.
20. هر گاه تصمیم غلطى گرفتید، با شهامت و درایت، آن را لغو کنید؛ اما سعى کنید کمتر چنین اتفاقى به وقوع بپیوندد.
21. همکارانتان را در«زحمت‏ها» و «رحمت‏ها» سهیم کنید تا آنان تصور نکنند که زحمت‏ها را آنها مى‏کشند و رحمت‏ها را دیگران که سرپرست‏ها و مدیران باشند، مى‏برند.
22. از قوانین و مقررات مربوط به حقوق و تکالیف کارکنان، کاملاً مطلع باشید.
23. همکاران سلیم النفس، با تقوا، کاردان و باتجربه را در سمت‏هاى مدیریتى منصوب کنید.
24. در مواردى که تصمیم شما به منافع عمومى کارکنان مربوط مى‏شود، با دقت و اطلاعات کافى و مشورت بیشتر، تصمیم بگیرید.
25. از فکر و اندیشه همکارانتان، بیشتر بهره بگیرید و براى این کار، برنامه ریزى و تلاش کنید.
26. در جامعه ما، فاصله تحصیلات مدیران با کارکنان، به ویژه کارگران، زیاد است؛ شما این واقعیت را به خوبى دریابید و توقعات خود را بر اساس این آگاهى، تنظیم کنید.
27. با همکاران، ارتباط دیدارى و گفتارى داشته باشید.
28. از انتقاد سالم و سازنده، نهراسید.
29. فرصت‏هاى مفید و سازنده‏اى را براى شنیدن انتقادها، فراهم آورید.
30. زمینه چاپلوسى را فراهم نکنید و به افراد چاپلوس میدان ندهید.
31. از امکانات، وسایل و دفاتر ساده استفاده کنید.
32. هر هفته یا حداقل هر ماه یک بار، به کارگاه‏ها و واحدهاى تحت سرپرستى خود سر بزنید.
33. در بازدیدها، به کارهاى در حال انجام، توجه کنید و جلوى کارهاى ناقص، معیوب و بى کیفیت را - در هر مرحله‏اى که باشند - بگیرید.
34. در مراسم مذهبى، اجتماعى، فرهنگى و ورزشى همکارانتان، شرکت کنید.
35. برخى اوقات، از امکانات و سرویس‏هاى عمومى کارکنان، مانند غذاخورى، نمازخانه، دست‏شویى و... استفاده و بازدید کنید.
36. هرگز مشکلات و مسائل انسانى را مقطعى حل نکنید؛ بلکه با ریشه یابى، آنها را به طور اساسى رفع کنید.
37. از تورّم نیروى انسانى، جداً جلوگیرى کنید و آن را جدّى بگیرید.
38. به آموزش و پرورش همکارانتان اهمّیت دهید و آن را نه مقطعى و بافاصله، بلکه با برنامه ریزى و به صورتى همیشگى، تعقیب کنید.1
39. همه را از خود بهتر و بالاتر بدانید و آنان را احترام کنید.
40. حرفى را بزنید که مى‏خواهید به آن عمل کنید.
41. در هیچ کارى تندروى یا کندروى نداشته باشید.
42. در کارها، جدى، قاطع و استوار باشید.
43. هر کار را با کمترین هزینه ممکن انجام دهید.
44. از اسراف پرهیز کنید.
45. عدالت را در همه جا و نسبت به همه کس، اجرا کنید.
46. از دیگران، بیش از اندازه، توقع و انتظار نداشته باشید.
47. هیچ گاه در محیط ادارى، وقت خود و دیگران را تلف نکنید.
48. کارها را به تأخیر نیندازید.
49. به ارزیابى خود نیز بپردازید.
50. بدانید که خداوند، ناظر افکار، گفتار و کردار ماست و باید پاسخ‏گوى اعمال خود باشید.

این هم منبع: http://www.ayineh.com/

پنجاه توصیه از پیامبر اعظم(ص)

در کتاب «دعائم الاسلام، اثر نعمان بن محمد تمیمى(363 - 259ق)»، (ج‏1، ص‏351 تا 368) عهدنامه مفصلى از پیامبر اعظم حضرت محمد(ص) نقل شده که حاوى نکات بسیارى در شیوه حکمرانى و نکات مدیریتى است. آن چه مى‏خوانید، اقتباس و تلخیصى از این عهدنامه و منشور نورانى، خطاب به کارگزاران و مدیران است:

1. بنگر که کجا و چگونه بودى و امروز در کجایى؛ نصیحت را از خودت آغاز کن و در کار خاصان و شناخت آن چه به سود و زیان توست، نیکو بنگر.
2. چنان مباش که پندارى کرامتى را که خدا در حق تو کرده، واجبات را از دوش تو برداشته و تو شایسته آنى که مسئولیت سنگین را از تو بردارد؛ از این رو، در پى شهوات و خواسته‏ها بروى.
3. جایگاه خود را بشناس؛ سرانجام خود را در نظر آر و آن را بسیار یاد کن و بسیار بیندیش که چه مى‏کنى و چه کسانى با تو مشارکت دارند.
4. ببین پدرانت، حکمرانان و شاهزادگان دیگر کجایند که دنیا خوار بودند؟ تو اکنون میراث خوار آنان و اداره کننده حکومت آنان هستى؛ چه شد آن گنج‏ها که اندوختند و آن بدن‏هاى ناز پرورده و آن امیر زادگان مرفه اکنون کجایند؟
5. از بدى‏ها گذشتگان عیب مى‏گرفتى و کارشان را زشت مى‏شمردى؛ امروز از خودت عیب جویى کن و برحذر باش که به همان سرنوشت دچار نشوى.
6. تو درباره پیشینیان و کارشان داورى مى‏کردى؛ آیندگان هم درباره تو و کارهایت به قضاوت خواهند نشست و نسبت به تو همان را خواهند گفت که تو درباره دیگران مى‏گفتى.
7. ثروت اندوزى از حرام را نیرو مپندار و بذل و بخشش ناحق را سخاوت ندان. «قدرت»، در خویشتن‏دارى است و «جود»، در پرداخت آن چه وظیفه توست.
8. دلت را خانه مهرورزى به مردم قراربده؛ نسبت به مردم درنده‏اى مباش که لغزش هایشان را فرصت و غنیمت شمارى؛ زیرا آنان یا هم کیش تو یاهمنوع تو هستند و به عفو و گذشت تو محتاجند.
9. در کیفر، شتاب مکن؛ مگو که امیرم و هر چه خواستم، مى‏کنم و هر گاه قدرت و حکومت، تو را به غرور و عجب کشاند، به یاد خدا باش که برتر از توست و به یاد مرگ باش که سرمستى و شادمانى بى‏جاى تو را در هم مى‏شکند.
10. میان خود و نزدیکانت با مردم منصفانه رفتار کن که اگر انصاف نکنى، در حق آنان ستم کرده‏اى و هر که به بندگان خدا ستم کند، طرف حسابش خداست.
11. شیوه ظالمانه، به زوال نعمت مى‏انجامد و اصرار بر ظلم، انتقام الهى را در پى دارد؛ زیرا خداوند، دادخواه مظلومان و دشمن ظالمان است.
12. به کارى بیشتر بپرداز که در راستاى حق و رضاى خالق و توده مردم باشد؛ نه آن چه که با رضایت خواص، رنجش عموم مردم را در پى دارد.
13. توده مردم، سامان بخش امور زمامداران و بازوى حاکم و مایه خشم بر دشمنانند؛ پس تا وقتى مطیع فرمانند، دلت با آنان و میلت همراه ایشان باشد.
14. آنان که بیشتر در پى کشف عیوب مردمند، در نظرت نکوهیده‏تر باشند؛ زیرا در مردم عیب‏هایى است که والى سزاوارتر است تا آنها را بپوشاند.
15. آن چه بر خود نمى‏پسندى، بر مردم هم مپسند و تا مى‏توانى رازها و عیوبشان را بپوشان تا خدا هم عیوب تو را بپوشاند.
16. در پذیرش سخنِ سخن چینان، شتاب مکن که سخن چین راست نمى‏گوید.
17. بخیلان، حریصان و ترسویان را در مشورت‏هاى خویش واردمکن؛ زیرا بخل و حرص و ترس، هرسه، ریشه در بدبینى به خدا دارد.
18. بدترین وزیران و همکارانت، آنانند که همکار امیران پیشین و همدست جرایم آنان بوده‏اند؛ آنان را در حکومت خود راه مده و در کارهایت وارد مکن.
19. کسانى را یاران و همکاران خاص خویش برگزین که همکار ظالم و یاور گنه کار نبوده‏اند؛ آنان را مخصوص همنشینى و دوستى در نهان و آشکار قرار بده و کسانى را گرامى‏تر بدار که نسبت به حق، گویاتر و نسبت به مردم، با انصاف‏تر باشند.
20. با کسانى بیشتر همدم باش که اهل تقوا، راستى، خرد و شرافت باشند و از کسانى بیشتر فاصله بگیر که اهل تملق، چاپلوسى و ستایش‏گرى‏اند؛ زیرا مدح بسیار، غرور و غفلت مى‏آورد.
21. نیکوکار و بدکار را به یک چشم نگاه مکن؛ زیرا اگر چنین کنى، نیکوکار، در کارش بى‏انگیزه مى‏شود و خلافکار، در کار خلافش گستاخ مى‏گردد.
22. سنت‏هاى خوب گذشته را بر هم مزن و سنت‏هاى مضر به روش‏ها و سنن خوب گذشته را پایه‏گذارى مکن.
23. در برپایى عدل و حق، با عالمان و حکیمان بسیار مشورت کن که این شیوه، احیاگر عدل و زداینده باطل است.
24. کسانى را به فرماندهى لشکریان بگمار که بردبارتر، داناتر، با سیاست‏تر و خوش اخلاق‏تر باشد و نیز دیر به خشم آیند؛ زود عذر پذیرند و به ضعیف، رأفت داشته باشند.
25. با کسانى بیشتر بپیوند که دین شناس، دیندار، خوش‏سابقه و شجاع باشند.
26. به سبب توجه به کارهاى بزرگ، امور کوچک نظامیان را نادیده نگیر که هر کدام از کارهاى بزرگ و کوچک، جاى خاص خود را دارند.
27. زندگى لشکریان و سپاهیان و خانواده آنان را تأمین کن تا در جنگ با دشمن، یک دل باشند و فکرشان نگران خانه و خانواده خود نباشد.
28. امنیت عمومى در شهرها و همدلى و همبستگى لشکریان، بهترین نور چشمىِ زمامداران است.
29. به فرماندهان شجاع و رزمندگان لایق، توجه خاص داشته باش و از حال یکایک آنان جویا شو و از آنان ستایش کن تا هم شجاعان، شجاع‏تر شوند و هم دیگران تشویق گردند و در عین حال، مأمورانى امین و صادق را بر آنان بگمار تا عملکرد آنان را در جبهه‏هاى نبرد، به طور دقیق، به تو گزارش دهند.
30. موقعیت بزرگان، سبب نشود که تلاش اندک آنان رابزرگ شمارى و وضعیت افراد عادى، موجب نگردد که تلاش عظیم آنان را ناچیز شمارى.
31. کسانى را به قضاوت بگمار که با فضیلت‏ترین، داناترین، بردبارترین و پرهیزکارترین افراد باشند؛ تا کارها، آنان را به تنگ نیاورد؛ مغلوب اطراف دعوا نشوند؛ طمع نداشته باشند؛ دچار عُجب و خودپسندى نشوند؛ تعریف و تمجید، آنان را نفریبد و در پى گیرى مسائل، کم حوصله نباشند.
32. به وضع و زندگى قضات، به خوبى رسیدگى و زندگى‏شان را تأمین کن تا طمع و نیاز به مردم نداشته باشند و در دام رشوه نیفتند.
33. به حکم قاضیان و رأى آنان رسیدگى کن تا اختلاف در حکمشان نباشد. که اگر چینین شود، عدالت تباه مى‏شود؛ دین نقصان مى‏یابد و تفرقه پدید مى‏آید.
34. کارگزاران را براساس شناخت و آزمون به کار گمار؛ نه بى‏تحقیق و بررسى؛ زیرا به کار گماشتن نالایقان و ناآزمودگان، سبب جور و خیانت و موجب زیان بر مردم مى‏گردد.
35. کسانى را به کار گمار که پرهیزگار، دین شناس، دانا، سیاست‏مدار، با تجربه، خردمند و با حیا باشند و از خانواده‏هاى شریف و دیندار که پاک‏ترند و خویشتن‏دارتر و کم طمع‏تر و آینده‏نگرتر.
36. زندگى کارکنانت را تأمین کن و نیازشان را برآور؛ تا هم خود را بهتر اصلاح کنند و هم به اموال دیگران دست درازى نکنند و هم اگر خطا کردند و نافرمان شدند، حجتى بر آنان داشته باشى.
37. هرگز اهل تکبر و نخوت وغرور و افراد جاه‏طلب و ستایش دوست را براى مسئولیت انتخاب نکن.
38. اگر یکى از کارگزارانت دست به خیانت زد یا فسادى مرتکب شد و گزارش مأمورانت و حرف‏هاى مردم هم آن را تأیید کرد، او را تنبیه کن و آن چه را گرفته، از او بگیر و در میان مردم، او را رسوا کن تا مایه عبرت دیگران شود.
39. بیش از دریافت مالیات و خراج، به عمران و آبادانى بیندیش؛ مالیات هم وقتى مى‏توانى بگیرى که زمین را آبادسازى. هر کس بدون عمران و آبادى بخواهد مالیات بگیرد، شهرها را ویران و مردم راهلاک خواهد ساخت.
40. آباد سازى شهرها، بهتر از پر کردن خزانه است؛ آن چه هم خزانه را پر مى‏سازد، آبادانى شهرهاست. اگر آبادى‏ها ویران شود، خزانه هم تهى مى‏ماند.
41. اگر دوست دارى سرانجام نیکى و بدى را بدانى، به کار نیکان و بدانِ گذشته بنگر.
42. به ثروت اندوزى نیندیش؛ به ذخیره‏سازى خیرات و خوبى‏ها همت بگمار.
43. در امور دیوانى و دبیرى، کسى را به نگارش نامه‏هاى محرمانه و اسناد سرى بگمار که ادبش بیشتر، یارى‏اش براى تو بهتر، فکرش پخته‏تر و از همه مطمئن‏تر و راز دارتر باشد و ظرفیت احترام و لطف تو را داشته باشد؛ اسرار تو را آشکار نسازد و جایگاه خود را بشناسد.
44. در گزینش منشیان و دفترداران، به خوش گمانى خویش تکیه نکن؛ بلکه به سوابق کار و تجارب پیشین آنان بنگر.
45. براى هر مجموعه از کارکنانت، رئیسى انتخاب کن که امانت دار و اندیشمند باشد؛ از کارهاى بزرگ به زانو در نیاید و کارهاى کوچک را وانگذارد و پیوسته برکار آنان مراقبت و نظارت داشته باشد و از رفتارشان با مردم خبر بگیر.
46. صنعت گران و پیشه‏وران، سرچشمه سودرسانى به مردمند؛ آنان را به نیکى توصیه کن و حرمتشان را نگه دار و از حالشان جویا باش و مراقبت کن تا احتکار و سودجویى و حرص آنان، مایه افزایش نرخ‏ها و فشار بر مردم و انتقاد بر حکومت نگردد.
47. از حال بینوایان و محرومان، بى‏خبر مباش؛ سهمى از بیت المال را براى آنان اختصاص بده و به همه یکسان و بى‏تبعیض برسان. پرداختن به کارهاى مملکت، تو را از نیازمندان غافل نسازد و در حکومتت، ضعیفان که دستشان از تو کوتاه و نیازشان از چشم مأمورانت پنهان است، تباه نشوند که هیچ عذرى ندارى. مطمئن‏ترین نفرات را براى رسیدگى به امورشان برگزین؛ کسانى که نه به دیده تحقیر، به فقیر بنگرند و نه شخصیت بزرگان، چشمشان را پر کند.
48. به زمین گیران، گرفتاران، یتیمان و پرده‏نشینان فقیر که نه اهل درخواستند و نه روىِ عرض حاجت دارند، رسیدگى کن و به خاطر خدا، سهمى از بیت المال برایشان مقرر گردان.
49. بخشى از وقت خود را براى دیدار حضورى و رفع نیاز نیازمندان و شنیدن حرف‏ها و شکایت‏ها اختصاص بده تا آنان بى‏ترس و مزاحمت، خواسته‏هایشان را بگویند.
50. براى رسیدگى به کارها، تقسیم وقت کن و همه تلاش خود را به کار گیر و کار هر روز را همان روز انجام بده و بهترین وقت‏هایت را براى رابطه خودت و پروردگارت اختصاص بده و چیزى را بر اداى واجبات، مقدم مشمار و بین خود و مراجعان، حجاب طولانى قرار مده که بدگمانى مى‏آفریند و کارها را بر تو آشفته مى‏سازد.منبع : http://www.ayineh.com/defaulte.aspx?namayesh=330

بهره گیری از مشکلات زندگی

کشاورزی الاغ پیری داشت که یه روز اتفاقی میفته توی یک چاه بدون آب . کشاورز هر چه سعی کرد نتونست الاغ رو از تو چاه بیرون بیاره . برای اینکه حیون بیچاره زیاد زجر نکشه کشاورز و  مردم روستا تصمیم گرفتن  چاه رو با خاک پر کنن تا الاغ زود تر بمیره و زیاد زجر نکشه . مردم با سطل  روی سر الاغ خاک می ریختند اما الاغ هر بار خاکهای  روی بدنش رو می تکوند و زیر پاش می ریخت و وقتی خاک زیر پاش بالا می آمد سعی میکرد بره روی خاک ها. روستایی ها همینطور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا اومدن ادامه داد تا اینکه به لبه ی چاه رسید و بیرون اومد .

مشکلات زندگی مثل تلی از خاک بر سر ما میریزند و ما مثل همیشه دو اتنخاب داریم . اول اینکه اجازه بدیم مشکلات ما رو زنده به گور کنن و دوم اینکه از مشکلات سکویی بسازیم برای صعود.  امانت از http://www.masy-management.blogfa.com/

جوابها

جوابها :
سوال اول -حیواناتی که گفته شد هر کدام نشاندهنده یکی از مشغولیات یادارائی های شما در زندگی است واینکه کدام را بر دیگری اولویت داده اید نشان میدهد که شما به کدامیک اهمیت بیشتری می دهید


گاو نشاندهنده ی شغل و کار
پلنگ نشاندهنده ی غرور
گوسفند نشاندهنده ی عشق و احساسات
خوک نشاندهنده ی پول
اسب نشاندهنده ی خانواده


سوال دوم - توضیحاتی که در مورد کلمات دادید در حقیقت برای افرادی که در پاییین نوشته میباشد:


سگ = شخصیت شما
گربه = آنکه در زندگی شریک شماست
موش = دشمن
دریا = زندگیتان



سوال سوم -در زیر نام هر کدام از دوستانتان را که به رنگها نسبت داده بودید در زیر بجای رنگ انتخاب شده بگذارید وببینید


زرد = کسی که شما هیچ وقت فراموشش نخواهید کرد
نارنجی = کسی که شما فکر میکنید یک دوست واقعی هست
قرمز = کسی که شما واقعا دوستش دارید
سفید =کسی که شما با او یک روح هستید ولی در 2 بدن
سبز = کسی که شما در ادامه ی زندگیتان او را فراموش خواهید کرد

روانشناسی

تست شخصیت شناسی
 
جواب سوال های زیر را دریک کاغذ یادداشت کنید  و سپس با جوابهایی که داده خواهد شد مقایسه کنید.
حیوانی که در زیر نوشته شده را به ترتیبی که دوست دارید انتخاب کنید و بنویسید

پلنگ - اسب - گاو - خوک - گوسفند


کلمات نوشته شده در زیر را با یک لغت توصیف کنید

سگ
گربه
موش
دریا


در مقابل هرکدام از رنگهای زیر اسم یکی از دوستانتان را که فکر میکنید شخصیتش به رنگ می خورد را بنویسید

نارنجی
قرمز
سبز
زرد
سفید
 
جواب بعد مشاهده خواهید کرد

وبلاگ

این وبلاگ هم دیدنیه حتما ببینید .در مورد:

 امام زمان (ع) وشهدا