مدیریت مدارس

آموختن یک چیز، به معنای برقرار کردن ارتباط با جهانی است که هیچ تصوری از آن نداریم. برای یاد گرفتن، فروتنی لازم است.

مدیریت مدارس

آموختن یک چیز، به معنای برقرار کردن ارتباط با جهانی است که هیچ تصوری از آن نداریم. برای یاد گرفتن، فروتنی لازم است.

شادمانه جستجو کن!

   مردی برای مشاوره نزد دانشمندی رفت. به او گفت عاجزانه دنبال کار می گردم و پیدا نمی کنم یا اگر دست به کاری میزنم موفقیت آمیز نیست.

دانشمند به او گفت:  عاجزانه دنبال کار نگرد شادمانه جستجویش کن! انسان نباید استغاثه یا استدعا کند بلکه باید مدام سپاس بگزارد که خواسته خود را پیشاپیش ستانده است. مشکل تو کلماتی است که بکار می بری و بعد آنها تبدیل به افکار می شوند و بعد با آنها مواجه می شوی.

نوع احساس قبل از انجام هر کار بسیار مهم است چون رخداد آینده را رقم می زند. همه این تجربه را دارند که وقتی با احساس خوب دنبال چیزی می گردند نتیجه آن با زمانی که احساس بد دارند بسیار متفاوت است. خرسندی و احساس خوب یک راز بزرگ برای موفقیت است. اشتباه رایج اینست که همه انتظار دارند پس از پیروزی و نیل به هدف احساس خوبی داشته باشند.

کلمات و افکار ما دقیقا مانند اجزا و اشکال طراحی و نقشه کشی هستند که ابتدا و پیشاپیش کشیده می شوند و بعدا تبدیل به اشیاء و ساختار می گردند.احساس در اینجا نقش قدرت و کشش را ایفاء می کند.

وقتی پیش درآمدها را خوب بشناسیم به قدرت کنترل و خلاقیت زندگی پی می بریم. لحظه حال لحظه پی ریزی برای رخدادهای پیش رو است و آنچه اکنون با آن مشغولیم کاشت گذشته است. اگر به اهمیت و کارآمدی عالی خرسندی و احساس خوب پی ببریم لحظه ای آنرا رها نخواهیم کرد. متاسفانه درگیر بودن با احساس بد برای انسان نوعی عادت شده است چون از کودکی با این غلط رایج مواجه بوده ایم که زندگی دشوار و پر از ناراحتی است.  حتی اگر احساس بدی به هر دلیلی داریم تغییر آن به آسانی امکانپذیر است. خود داشتن احساس منفی در گذشته و حال ممکن است باعث ناراحتی شود اما فراموش نکنیم

   زندگی چیزی جز عبور از لحظه ها نیست و در هر لحظه می توانیم احساس خود را عوض کنیم! هر لحظه ای لحظه جدید است و می تواند با لحظه قبلی متفاوت باشد.

اگر به همه چیز شادمانه بنگرید آنوقت می بینید حتی می توانید از تلخی ها و مصائب زندگی هم نتیجه مثبت بگیرید و لحظه بعدی را به شادمانی بگذرانید. تلخی یک واقعیت است اما متعلق به همه لحظه ها نیست.

بهمین دلیل است که می گویند در حالت شعف عرفانی چرا و چگونه معنا ندارد و بقیه کارها بر عهده کائنات است.

خود را بپذیریم ، انکار نکنیم

عزت نفس، عبارت از قضاوتی است که ما در مورد خود می کنیم، برای اینکه قضاوت درستی در مورد خود داشته باشیم، دقت به این نکات ضروری است:
1. نسبت به خود ( افکار ، احساسات و اعمال خود ) آگاه باشیم .
2. با خود رفتار خصمانه نداشته باشیم .
3. واقعیتهای وجود خود را چه دوست داشته باشیم چه دوست نداشته باشیم ببینیم و بپذیریم که اینگونه ایم. در اینصورت می توانیم عزت نفس، ارزشی که برای خودمان قائل هستیم، را مطابق با گوهر انسانی خود افزایش داده و در ارتباط خود با دیگران، راضی و موفق باشیم.

یکی از موانع عزت نفس انکار خود است، به این معنا که خودمان را نادیده بگیریم. آیا قبول دارید که بعضی از ما ، در بسیاری از لحظات شبانه روز، مشغول انکار و نادیده گرفتن خودمان هستیم ؟ بیائید کمی به افکار ، احساسات و رفتارمان در این اواخر توجه کنیم و ببینیم به چه میزان با خودمان منصفانه رفتار کردیم. چقدر از واقعیتهای وجودمان را پذیرفتیم و چقدر را انکار کرده و فکر کردیم که بهتر این است به به آنها اعتنایی هم نکنیم . وقتی از موضوعی متاثر و غمگین شدید با خود چه گفتید؟ آیا قبل از غصه خوردن و یا خود و دیگران را متهم یا نصیحت کردن، یک لحظه با خود گفتید: بله، این موضوع مرا ناراحت و غمگین کرده؟ هنگامی که از موضوعی شاد شدید آیا در اوج شادی توانستید یک لحظه خود را نگاه کرده، دریابید که وجودتان به فلان علت، غرق شادی شده؟ وقتی از عمل خود شرمنده شدید آیا خود را نگاه کرده و با خود مرور کردید که: از این عمل خودم شرمنده هستم ؟

هنگاهی که از زندگی خسته شده و به دنبال یک زندگی و کار لذت بخش ، مثل یک کلاف سر در گم به این در و آن در می زنید، و یا وقتی به طور تعجب آوری بدون دلیل موجه به افراد بیرون از خانواده توجه افراطی می کنید و یا زمانی که دائم ناراحت و شاکی هستید که همسرم، همکارم و ... مرا آزار می دهند، آیا هیچوقت شده که با خودتان خلوت کرده و بپرسید: من از چه چیزی ناراحتم؟ از چه چیزی ناراضی ام ؟چه نگرانی و نارضایتی در وجود من نسبت به خانواده ام یا کارم و ... هست که اینطور بی قرار و ناخرسند شده ام؟
هنگامی که هوشیاری و ذکاوت در کاری به خرج دادید آیا با خود گفتید : آفرین ، من در آن مورد هوشیار بودم ؟ ما غالباً به خود بی توجه هستیم. حتی گاهی خود را انکار می کنیم . غالب اوقات، افکار، احساسات، نقاط ضعف، نقاط قوت، اعمال خوب و اعمال بد خود را به را حتی نادیده می گیریم . منظور این نیست که خودخواه و از خود راضی باشیم ، بلکه نکته این است که خودمان را ببینیم و نسبت به خود آگاه باشیم . ضمناً وقتی سعی می کنیم که نسبت به خود آگاه باشیم ، ناگزیریم به دیگران هم توجه کرده و نسبت به آنان هم آگاه گردیم .
بدون شک ما همه جسم خود را دوست داریم، به طوری که اگر تشنه یا گرسنه شدیم آب و غذا می خوریم، بیمار شدیم خود را معالجه می کنیم ، سعی می کنیم راحتی جسم خود را فراهم نمائیم ، اما چرا در بعضی حوزه ها، مثل عواطف، افکار و عملکردها نسبت به خود بی تفاوت هستیم ؟ حتی خود را نادیده میگیریم؟ چه نفعی در این کار عاید ما می شود ؟
هنگام عصبانیت به موضوع و یا شخصی که ما را عصبانی کرده توجه می کنیم ، اما به وجود خودمان آگاهی نداریم. به هنگام شادی هم همینطور عمل می کنیم . زمانی که خود را آگاهانه نگاه می کنیم ، به آنچه موجب شادی و یا ناراحتی ما شده واقف می شویم. در این صورت می توانیم رفتار مناسب تری داشته باشیم. به هنگام توانائی از پذیرفتن توانائی و به هنگام ضعف از قبول ضعف خود طفره می رویم. آیا این آسانترین، بی دردسرترین ( نه مفیدترین ) عکس العملی است که می توانیم داشته باشیم؟ این نوع برخورد چه سودی به حال ما دارد ؟
ه این مثالها توجه کنید:
• اگر کاری که انجام می دهیم ، برای ما یکنواخت و یا آزار دهنده شود و انگیزه خود را از ذست بدهیم ، احساس کسالت خواهیم کرد . اگر به جای اینکه به این موضوع توجه کنیم و از احساس خود آگاه گردیم ، منکر آن شویم و به آن بی اعتنا باشیم ، نه تنها در کار خود تغییر مناسبی نخواهیم داد، بلکه برای اجتناب از این کسالت ، ممکن است به راه حل های غیر مناسب ، متوسل شویم . مثلاً از خانواده ، همسر و فرزند خود ایراد گرفته، از آنها ناراضی شویم. حتی ممکن است به روابط بیرون از خانواده جذب شده و بدون آنکه خود بفهمیم، در پی راه حلهای نامعقول برویم.

• وقتی با همسرمان مساله داریم اگر آن را انکار کرده و به حیات خلوت ذهنمان پرتاب کنیم ، روابط سرد ، تیره و تیره تر می شود و نه تنها مسئله حل نمی شود بلکه ، بر مشکلات افزوده و چه بسا به جدایی منجر شود .
• پدر یا مادری را در نظر بیاورید که همیشه با فرزندش به عصبانیت برخورد می کند و فرزند از او به شدت می ترسد . همه ما ، چنین پدر و مادرهایی را دیده ایم . پدر یا مادر نمی پذیرد که خودش عصبانی است و به علت این عصبانیت رفتار نا مناسبی دارد . او عصبانیت و بد رفتاری با فرزند خود را انکار می کند و حتی حاضر نمی شود به صحبتهای فرزندش گوش کند . چنین شخصی هیچگاه نخواهد توانست خود را تغییر داده و رابطه اش را با فرزندش بهبود بخشد .
• دختری که با استعداد و توانمند است خود را به ناتوانی و نادانی می زند . از استعدادهایش فرار می کند چرا ؟ زیرا وقتی تحسین اطرافیان را بر می انگیزد مورد حسادت و آزار دیگران قرار می گیرد و از این آزار رنج می برد. در نتیجه استعداد و توان خود را انکار می کند .

موارد فراوانی را می توانیم پیدا کنیم که به خود بی توجهی می کنیم زیرا این آسانترین کار است، اما مفیدترین کار نیست. گاهی از احساس و یا رفتار خو ناراحتیم ! آنقدر ناراحت که نمی توانیم بپذیریم اینگونه رفتار می کنیم یا اینگونه احساس می کنیم. در اینجا بهترین کاری که می توانیم انجام دهیم این است که مقاومت خود را بپذیریم . یعنی قبول کنیم که در مقابل پذیرش این احساس ، این رفتار، این فکر مقاومت داریم . قبول کنیم که نمی خواهیم آنرا ببینیم و بپذیریم . اگر از این نقطه شروع کنیم مفید واقع می شود . اگر نسبت به مقاومت خود هشیار باشیم مقاومتها مثل یخی خواهد بود که در برابر حرارت ذوب می شود.

 

تمرین:
حال به تمرین "کامل کردن جملات" بپردازیم. این تمرین آسان و مفید است . فقط یک قلم و کاغذ بردارید . برای هر تمرین یک صفحه اختصاص دهید . هر کدام از جملات داده شده را در بالای یک صفحه بنویسید . در اینجا چند نمونه جمله آورده شده است:

1.گاهی وقتی به عقب بر می گردم به سختی باور می کنم که من یک وقتی .... ( مثلاً حسود یا نا امید ) بودم .
2. برای من آسان نیست که بپذیرم که .... ( مثلاً بدبین ) هستم.
3. وقتی .... ( مثلاً ، کاری را خراب ) کنم برایم آسان نیست که خود را بپذیرم.

شما با هر یک از جملات ناقصی که به عنوان مثال آورده شده 10-8 جمله کامل با سرعت بنویسید . هیچ نگران درست بودن جملات یا مغایر بودن آنها با یکدیگر نباشید. این یک تمرین و تجربه بسیار مفید است. سه جمله در اینجا آورده شده بقیه جملات را در قسمت خودآزمایی می یابید .

توجه داشته باشید که اگر فقط این کلمات را بخوانید و تمرینات را به شرح فوق انجام ندهید خود را از کشفیات مهمی محروم می کنید بعد از انجام تمرینات برای شما مشخص می گردد که چرا پذیرش خویش ، برای تغییرات مثبت ضروری است .
- اگر من از قبول این واقعیت که غالباً ناآگاهانه زندگی می کنم سرباز زنم چگونه می توانم بیاموزم که آگاهانه تر زندگی کنم؟
- اگر از پذیرش این واقعیت که غالباً غیر مسئولانه زندگی می کنم سرباز زنم چگونه می توانم زندگی مسئولانه را بیاموزم؟ اگر ندانم که عمل به جا و مفیدی را انجام داده ام چگونه می توانم آنرا در موقع خود و با اعتماد انجام دهم ؟ اگر به نقطه قوت خود آگاه نباشم چگونه می توانم خود را درست ارزیابی کرده و حتی شکرگزار باشم؟
اگر از دیدن این واقعیت که معمولاً به طور منفعل زندگی می کنم بگریزم چگونه یاد خواهم گرفت جرات کرده و نظر خودم را ابراز کنم؟ من نمی توانم بر ترس یا هر مشکل دیگری که منکرش هستم غلبه کنم . من اگر وجود یک مشکل در رابطه جنسی را نپذیرم نمی توانم آنرا اصلاح کنم .

من نمی توانم دردم را معالجه کنم اگر از قبول دردی که دارم امتناع ورزم. من نقطه ضعفهایی را که اصرار می کنم ندارم، نمی توانم اصلاح کنم .

اگر قبول نکنم که عمل اشتباهی را انجام داده ام چگونه می توانم آنرا اصلاح کنم و یا خود را به خاطر آن ببخشم . برای پذیرفتن خود، باید این واقعیت را بپذیرم که آن طوری که فکر می کنیم ، احساس می کنیم و عمل می کنیم. همه، تظاهراتی از وجود خود ما و متعلق به ما هستند . پذیرفتن به آن معنا نیست که آن موارد ، نهایت بودن ما و غیر قابل تغییر هستند. اما اگر ما آنها را انکار و طرد کرده، در یک قفس محبوس نماییم ، بدون شک از تغییرشان جلوگیری کرده ایم .

تمرین و خود آزمایی:
- یکی از احساساتم که نمی توانم بپذیرم...است.
- یکی از کارهایی که نمی توانم بپذیرم...است.
- یکی از افکاری که سعی دارم از مغزم برانم...است.
- یکی از چیزهایی که سخت است برای بدنم بپذیرم...است.
- اگر بدنم را بیشتر...بودم،...بیشتری داشتم. 

ایمیلی بود که برایم رسیده بود

آن که شنید و آن که نشنید

مردی متوجه شد که گوش همسرش سنگین شده و شنوایی اش کم شده است...

به نظرش رسید که همسرش باید سمعک بگذارد ولی نمی دانست این موضوع را چگونه با او درمیان بگذارد. به این خاطر نزد دکتر خانوادگی شان رفت و مشکل را با او درمیان گذاشت.
دکتر گفت: برای اینکه بتوانی دقیقتر به من بگویی که میزان ناشنوایی همسرت چقدر است، آزمایش ساده ای وجود دارد. این کار را انجام بده و جوابش را به من بگو...
«ابتدا در فاصله 4 متری او بایست و با صدای معمولی ، مطلبی را به او بگو. اگر نشنید، همین کار را در فاصله 3 متری تکرار کن. بعد در 2 متری و به همین ترتیب تا بالاخره جواب بدهد.»
آن شب همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه شام بود و خود او در اتاق پذیرایی نشسته بود. مرد به خودش گفت: الان فاصله ما حدود 4 متر است. بگذار امتحان کنم.
سپس با صدای معمولی از همسرش پرسید:
«عزیزم ، شام چی داریم؟» جوابی نشنید بعد بلند شد و یک متر به جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و همان سوال را دوباره پرسید و باز هم جوابی نشنید. بازهم جلوتر رفت و به در آشپزخانه رسید. سوالش را تکرار کرد و بازهم جوابی نشنید. این بار جلوتر رفت و درست از پشت همسرش گفت: «عزیزم شام چی داریم؟» و همسرش گفت:
«مگه کری؟!» برای چهارمین بار میگم: «خوراک مرغ»! حقیقت به همین سادگی و صراحت است.
مشکل، ممکن است آن طور که ما همیشه فکر میکنیم در دیگران نباشد؛ شاید در خودمان باشد...

از http://drmahaki.blogspot.com/

من یک معلمم .........

من یک معلمم .

لحظه ای به دنیا آمدم که نخستین سؤال بر زبان یک کودک جاری شد.

من مردمان بسیار در جاهای بسیار بوده ام .

من سقراطم که جوانان آتن را هدایت کرد تا از طریق پرسش افکار جدید را کشف کنند .

من آن سولیوان هستم که اسرار خلقت را با لمس دست گشوده ی هلن کلر به او آموخت.

من هانس کریستسن آندرسن هستم که با داستان های بی شمار حقیقت هایی را به کودکان ارائه کرد .

من مار واکالینز هستم که برای احیای حق تحصیل برای همه ی کودکان مبارزه کرد .

من مری مک کلود بی تون هستم که برای مردم من کالج بزرگی ساخت و از جعبه های پرتقال به جای میز استفاده کرد ...... 

و آن ها و بسیاری دیگر ، کسانی هستند که فضای حرفه ای مرا به عطر انسانیت آمیخته اند.

من این ها هستم و بسیاری نام ها و چهره هایی که مدت ها قبل فراموش شده اند .

اما تعلیمات آن ها و شخصیتشان پیوسته در یاد و خاطره ی شاگردان آن ها باقی خواهد ماند .....

من در جشن عروسی شاگردان قبلی گریسته ام ، در جشن تولد فرزندان آن ها خندیده ام و سزی فرو افکنده و چشمانی اشکبار ، هر روز از من انتظار داشته اند که هنر پیشه ، دوست ، پرستار، پزشک ، مربی ، مسؤل پیدا کردن اشیا گم شده ، قرض دهنده ی پول ، راننده ی تاکسی ، دوان شناس ، جانشین پدر و مادر ، فروشنده ، سیاست مدار ، و کشیش اعتراف گیرنده باشم.با وجود نقشه ها ، نمودارها ، فرمول ها ، فعل ها ، داستان ها و کتاب ها ، واقعاً چیزی برای درس دادن ندارم ، برای این که شاگردانم برای یاد گرفتن ، فقط خودشان را دارند .

و من می دانم که اگر قرار باشد کسی به انسان بگوید که کیست ، همه ی دنیا باید جمع شوند و این هم کافی نیست .

من یک تناقض آشکارم ، وقتی که بهتر گوش می دهم ، بلندتر حرف می زنم .

و بزرگ ترین هدیه ی من قدر دانی صمیمانه ی شاگردانم است .

ثروت هیچ وقت هدف من نبوده است ، ولی پیوسته در جست و جوی گنجی دائمی بوده ام و آن هم جست و جوی فرصت هایی برای شاگردانم بوده است که به وسیله ی آن ها اسعدادهای خود را بروز دهند .همیشه در پی کشف دفینه هایی به نام استعداد های پنهان شاگردانم بوده ام ، دفینه هایی که زیر لایه ای از خود باختگی پنهان می شوند .

من یکی از خوشبخت ترین کسانی هستم که فرزند به دنیا می آورند .

یک پزشک ، بخت آن را دارد که در یک لحظه ی جادویی ، زندگی به بیمار ببخشد ، من بخت آن رادارم ببینم که زندگی هر روز با پرسش ها ، تفکرات و دوستی ها تجدید حیات می شود .

یک معمار می داند که اگر درساختن بنایش نهایت دقت را به کار ببرد ، آن بنا تا قرن ها دوام خواهد داشت ومعلم میداند که اگر با عشق و صداقت بنا کند ، بنایش تا دنیا باقی است باقی می ماند .

من یک جنگجو هستم و هر روز باید با منفی بافی ، ترس ، دنباله روی ، تعصب ، جهل و بی تفائتی بجنگم ، ولی دراین نبرد متحدانی نیز دارم : هوشیاری ، کنجکاوی ، حمایت والدین ، فردیت شخص ، خلاقیت ، ایمان ، عشق وخنده که همه زیر پرچم من می جنگند .

باید برای این زندگی جالب و دوست داشتنیبه چه کسی سپاس بگویم ؟

من بسیار سعادتمندم که از چنین تجربه ی گران سنگی بهره می برم ، اما شما مردم ، شما والدین ، کسانی هستید که باید شکرگزارتان باشم که عزیزترین سرمایه های ابدی خود ، یعنی فرزندانتان را به دست من می سپارید و این گونه است که از گذشته ای سرشار و غنی و پر از خاطرات زیبا برخوردارم .

به من هدیه ای ارزنده و عمری سرشار از تلاش و سعادت و ماجرا ارزانی شده است ،

زیرا که من « حالا » را در خدمت « آینده » به کار می گیرم .

من یک معلمم و خداوند را هر روز از این بابت شکر می کنم .

جان . و . اشلاتر

 گرفته از وبلاگ ارزشمند http://mina1379.blogfa.com/

کوتاه وزیبا از دکتر شریعتی

 اساسا خوشبختی فرزند نا مشروع حماقت است همه کسانیکه در جستجوی  خوشبخت بودن هستند بی خود تلاشی در بیرون از خود نکنند اگر بتوانند "نفهمند "می توانند "خوشبخت " باشند.

حوادث انسانهای بزرگ را متعالی وانسانهای کوچک را متلاشی می کند . 

دلها هرچه شگفت ترند عشق نیز در آنها شگفت انگیز تر است . 

فرم لازم دارید ؟

این سایت را ببینید  کلیک کنید

بازی جمع 15

این بازی بین شما وسیستم-رایانه-صورت میگیرد.از میان ارقام 1 تا 9یک بار شما ویکبار رایانه دست به انتخاب میزنید.هرگاه جمع 3رقم 15 شود برنده معلوم شده است . شما می توانید تعیین کنید که شروع کننده بازی خودتان(رنگ سبز ) باشید یا سیستم ( رنگ قرمز ) . بازی ممکن است برنده نداشته باشد ( NULL)برای تکرار بازی  Rejouer  فشار دهید . بازی دو سطح دارد ساده(faccill)و مشکل (difficile) انتخاب سطح بازی  در اختیار شماست . در گوشه ای از صفحه بازی در صد برنده شدن سیستم و یا تساوی نوشته می شود . با تکرار بازی ، سیستم را شکست دهید ؛ امیدوارم بازی راانجام دهید واز آن لذت ببرید.این جا را کلیک کنید

عجایب اعدا ددر ریاضی

 
 
1×1= 1
11×11=121
111×111=12321
1111×1111=1234321
11111×11111=123454321
111111×111111=12345654321
1111111×1111111=1234567654321
11111111×1111111=123456787654321
111111111×1111111=12345678987654321

دختران چه مدرسه‌ای را دوست دارند

ایران- براساس پژوهش‌ انجام شده، پنجره بلند در مدارس، به دختران احساس آزادی و محصور نبودن می‌دهد ضمن اینکه رنگ سفید ـ شیری نیز به آنها آرامش می‌بخشد.

پژوهش انجام شده توسط معاونت پژوهش جهاد دانشگاهی واحد تهران و تحقیقی که از
 888 دانش‌آموز دختر در 153 مدرسه شهر تهران در سال تحصیلی 77-76 صورت گرفته است، نشان می‌دهد برخی دانش‌آموزان دختر نسبت به کمبود امکانات مدارس دخترانه ناراضی هستند.

در این تحقیق سعی شده است نیاز‌های دانش‌آموزان دختر دوره‌های ابتدایی، راهنمایی و متوسطه در رابطه با فضای آموزشی شناسایی شده تا در طراحی فضای آموزشی به نیاز‌های خاص دختران توجه شود.

براساس یافته‌های تحقیق، 66درصد از دانش‌آموزان گروه نمونه در هر 3 مقطع تحصیلی، اندازه موجود کلاس درس خود را مناسب دانستند و 75 درصد اندازه بزرگ و بسیار بزرگ را مطلوب ترجیح دادند.

براساس یافته‌های موجود، دانش‌آموزان هر 3 مقطع تحصیلی به‌طور نسبی از اندازه موجود کلاس درس رضایت داشتند این در حالی است که 83 درصد از کادر آموزشی، اندازه بزرگ و بسیار بزرگ را برای کلاس درس ترجیح می‌دهند.

نتایج این تحقیق نشان می‌دهد ابعاد کلاس درس باید متناسب با مقطع سنی و ویژگی‌های فیزیکی ـ جسمانی دانش‌آموزان درنظر گرفته شود تا احساس ازدحام را در آنان کاهش دهد.

براساس این پژوهش دانش‌آموزان هر 3 مقطع تحصیلی اولویت اول و دوم خود را کلاس روشن و پرنور اعلام کردند و اولویت سوم دانش‌آموزان دختر کلاس رو به حیاط است؛ در اولویت آخر کلاسی که نزدیک به دفتر معلمان باشد را ترجیح داده‌اند.

براساس یافته‌ها، 8/37درصد کادر آموزشی در هر سه مقطع اولویت نخست را به کلاسی داده‌اند که در محل بدون سر و صدا قرار داشته باشد، در اولویت‌های بعدی کلاس‌های طبقه بالا با نور بیشتر و سپس رو به حیاط و بالاخره نزدیک به دفتر معلمان، قرار دارد.

به‌طور کلی با توجه به‌نظرات دانش‌آموزان 3 مقطع و کادر آموزشی آنان می‌توان نتیجه گرفت که بهترین مکان برای کلاس درس محلی پرنور و بدون سر و صداست.

اکثریت دانش‌آموزان 3 مقطع تحصیلی، رنگ سفید- شیری را برای کلاس خود انتخاب کردند.اولویت دیگر آنها به‌ترتیب رنگ سبز و آبی است.

دانش‌آموزان علت انتخاب رنگ سفید ـ شیری را آن می‌دانند که این رنگ باعث می‌شود کلاس، نور بیشتری داشته باشد و آرام‌بخش، شاداب و زیبا جلوه کند.

اولویت انتخاب رنگ و مکان کلاس درس با هم همخوانی داشته و نشان می‌دهد که دانش‌آموزان تمایل به کلاس پرنور و روشن دارند؛ کلاسی که به آنان احساس آرامش ‌دهد، این در حالی است که اکثریت کادر آموزشی 3 مقطع، برخلاف سلیقه دانش‌آموزان، رنگ کرم را به‌عنوان رنگ کلاس انتخاب کرده‌اند اما کادر آموزشی نیز بر این باورند که باید رنگی را انتخاب کرد تا به دانش‌آموز آرامش داده و موجب شادی آنها شود به همین دلیل رنگ‌های ملایم مثل کرم، سبز و آبی بیشترین توجه را به‌خود جلب کرده است.

این پژوهش نشان می‌دهد دانش‌آموزان دختر هر 3 مقطع تحصیلی به‌دلیل آنکه پنجره‌های بلند و بزرگ نور بیشتری را وارد کلاس درس کرده و آن را روشن می‌کند، پنجره بلند را ترجیح می‌دهند چرا که پنجره بلند و بزرگ احساس آزادی و محصور نبودن برای دانش‌آموزان دختر را
به ارمغان می‌آورد.

نکته قابل توجه در این پژوهش این است که 18 درصد دانش‌آموزان دختر مقطع ابتدایی و کادر آموزشی در مقایسه با مقاطع دیگر وجود حفاظ را برای پنجره ضروری‌ می‌دانند.

براساس این پژوهش، دانش‌آموزان هر 3 مقطع، میز و نیمکت دو نفره را برای کلاس درس ترجیح می‌دهند. در اولویت بعد دانش‌آموزان صندلی یک نفره را انتخاب کرده‌اند.

دانش‌آموزان دختر جا داشتن و راحت حرکت کردن را دلیل انتخاب نخست خود برای انتخاب میز و نیمکت دو نفره برای کلاس درس بیان کردند.

دانش‌آموزانی که میز یک نفره انتخاب کردند علت انتخاب خود را احساس مالکیت نسبت به میز و گوش دادن به درس بدون مزاحم اعلام کردند و براساس این تحقیق دانش‌آموزان مقطع راهنمایی بیشتر از 2 مقطع ابتدایی و متوسطه دوست دارند میز و نیمکت کلاس یک نفره باشد.

براساس این پژوهش درصورت محفوظ بودن کلاس درس، تمایل دانش‌آموزان به استفاده نکردن از مقنعه در کلاس درس افزایش می‌یابد.

یکی از تسهیلات ضروری برای محفوظ نگه داشتن کلاس درس از دید دیگران محفوظ‌سازی‌ پنجره‌هاست؛ دانش‌آموزان هر 3 مقطع تحصیلی بهترین روش در این زمینه را آویختن پرده مقابل پنجره‌ها می‌دانند. 

منبع: همشهری http://www.hamshahrionline.ir/News/?id=95778