مدیریت مدارس

آموختن یک چیز، به معنای برقرار کردن ارتباط با جهانی است که هیچ تصوری از آن نداریم. برای یاد گرفتن، فروتنی لازم است.

مدیریت مدارس

آموختن یک چیز، به معنای برقرار کردن ارتباط با جهانی است که هیچ تصوری از آن نداریم. برای یاد گرفتن، فروتنی لازم است.

مدرسه ای می سازم

در مجالی که برایم باقیست ، باز همراه شما مدرسه ای می سازیم ،  که خرد را با عشق ، علم را با احساس ، و ریاضی را با

شعر ،دین را با عرفان ، همه را با تشویق تدریس کنند  ،  لای انگشت کسی  ، قلمی نگذارند  ، و نخوانند کسی را حیوان ، و 

نگویند کسی را کودن ،   و معلم هر روز،   روح را حاضر و غایب بکند ، و به جز ایمانش ، هیچکس چیزی را حفظ نباید بکند 

 مغزها پرنشود چون انبار ،  قلب خالی نشود از احساس  ، درس هایی بدهند ،  که به جای مغز، دلها را تسخیر کند ،واز کسی 

 نپرسند ، پدرت کارش چیست .......

سایتهایی برای آموزش

این سایت خوب را هم ببینید   کلیک کنید , وکلیک کنید

تست میزان اضطراب

با استفاده از این تست میزان اضطراب شما تعیین میگردد. لطفا با دقت به سوالات زیر پاسخ دهید و در پایان بر روی گزینه ارسال کلیک نمائید. نتیجه بلافاصله به شما نشان داده میشود

برای شروع کلیک کنید


این هم یک بازی 


کلیک کنید

واین جمله ها

اول مطمئــن بـــاش کــه نمــی ریــــزد بعــد تکیـــه کــــن ، هــر کســی واســه آدم تکیــه گـــاه نمــی شــود . . .!وانسان از جائی می افتد که تکیه کرده است.....

 تاریخ تولدت مهم نیست، تاریخ "تبلورت" مهمه...!

 اهل کجا بودنت مهم نیست ،"اهل وبجا" بودنت مهمه...!

 منطقه زندگیت مهم نیست،"منطق زندگیت" مهمه...!

 و گذشته زندگیت مهم نیست ، امروزت مهمه که چه گذشته ای واسه فردات میسازی ....


سهراب سپهری در جشن تولد یک سالگی فرزندش گفت :
عزیزم ! یک بهار ، یک تابستان ، یک پاییز و یک زمستان را دیدی ! از این پس همه چیز تکراریست …
.
.

حق الناس همیشه پول نیست … گاهی  محبت است ؛ محبتی که بایدمی کردی نکردی …
.
.
به هرکسی محبت کنی او را ساختی و به هرکسی بدی کنی به او باختی ؛ پس بساز و نباز !
.
.
کسانیکه قدر دستان نوازشگر را ندانند ، عاقبت پاهای لگدکوب را می بوسند …

وکمی هم بخندیم
 


 Prospective husband: Do you have a book called 'Man, The  Master of Women' 
.Salesgirl: The fiction department is on the other side, sir

مرد با حالت حق بجانب: کتابی به نام "مرد، ارباب زن" دارید؟
خانم فروشنده: قسمت داستان های خیالی اون طرفه آقا

گل بی خار

 

حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست

غنچه از خواب پرید 
 
و گلی تازه به دنیا آمد 
خار خندید و به گل گفت : سلام

جوابی نشنید 

خار رنجید ولی هیچ نگفت 

ساعتی چند گذشت
 
گل چه زیبا شده بود 

دست بی رحمی آمد نزدیک
 

گل سراسیمه ز وحشت افسرد  
لیک آن خار در آن دست خلید

گل از مرگ رهید 

صبح فردا که رسید
 
خار با شبنمی از خواب پرید گل صمیمانه به او گفت : سلام  
 
 
گل اگر خار نداشت، 

دل اگر بی غم بود،

اگر از بهر کبوتر قفسی تنگ نبود،

زندگی ،عشق، اسارت ،قهر ،آشتی، هم بی معنا می بود

زندگی با همه وسعت خویش ، محفل ساکت غم خوردن نیست

 
حاصلش تن به قضا دادن و افسردن نیست 
 
اضطراب وهوس دیدن و نادیدن نیست 
 
زندگی جنبش و جاری شدن است 
 
زندگی کوشش و راهی شدن است 
 
 
از تماشاگه آغازحیات تا به جایی که خدا می داند.

 
زندگی چون گل سرخی است پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطیف،

 
یادمان باشد اگر گل چیدیم، 
 
 
عطر و برگ و گل و خار، 
 
 
همه همسایه دیوار به دیوار همند . . .
 
تقدیم به شما

گل بی خار کجاست ؟

روز پدر مبارک

پدر جان !

زیبایی عشق، پاکی صداقت، اوج مهربانی و نهایت آرامش ،همه را تو برایم معنی کردی .  روحت شاد .روزت مبارک.