مدیریت مدارس

آموختن یک چیز، به معنای برقرار کردن ارتباط با جهانی است که هیچ تصوری از آن نداریم. برای یاد گرفتن، فروتنی لازم است.

مدیریت مدارس

آموختن یک چیز، به معنای برقرار کردن ارتباط با جهانی است که هیچ تصوری از آن نداریم. برای یاد گرفتن، فروتنی لازم است.

شهادت مظلومانه همسر ولایت تسلیت باد

 

یا غیاث المستغیثین!

 

 

شهادت مظلومانه زیباترین و پاکترین گوهر آفرینش

یاس خوش بوی خدا ، حضرت فاطمه زهرا (س)

بر همه شیفتگانش تسلیت باد.

باشد که رهرو مکتب فاطمی باشیم. انشا الله

 

 

وفات حضرت زهرا علیهاالسلام تسلیت باد

تاریخ شهادت حضرت فاطمه (س )

مخفى بودن قبر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

السلام علیک یا سیدة نساء العالمین

اسماء بنت عمیس جریان وفات فاطمه زهرا سلام الله علیها را چنین تعریف می نماید:

هنگامی که رحلت حضرت فاطمه نزدیک گردید به من فرمود: جبرئیل در موقع رحلت پدر بزرگوارم مقدارى کافور برایش آورد پدرم آن را سه قسمت نمود؛ یک قسمت را براى خودش برداشت، یک قسمت را به على علیه السلام اختصاص داد و قسمت سوم را به من داد. من قسمت خود را در کناری نهاده و اینک بدان نیاز دارم شما آن را برایم حاضر نما. اسماء حسب الامر فاطمه زهرا، کافور را حاضر کرد. آنگاه حضرت خودش را شستشو داد و وضو گرفت و به اسماء فرمود، لباس هاى نمازم را حاضر ساز و بوى خوش برایم بیاور. اسماء لباس ها را حاضر کرد. آنگاه پوشیده و بوى خوش استعمال نمود و رو به قبله در بسترش خوابید و به اسماء فرمود من استراحت می کنم تو ساعتى صبر کن سپس مرا صدا کن اگر جوابت را نشنیدى بدان که من از دنیا رفته و مرده ام؛ آنگاه على علیه السلام را زود از رحلت من خبر کن. راوى گوید اسماء لحظه اى حضرت فاطمه سلام الله علیها را به حال خویش واگذار نمود. سپس آن حضرت را صدا کرد، اما جوابى نشنید. صدا زد «اى دختر حضرت محمد مصطفى! اى دختر کسى که در مقام قرب به پروردگار به قاب قوسین اوادنى رسید!» ولى جوابى نداد. چون جامه را از روى صورت حضرت برداشت مشاهده کرد که از دنیا مفارقت نموده است. خود را به روى حضرت انداخت و در حالتی که او را می بوسید گفت: اى فاطمه آن هنگام که پدر بزرگوارت را ملاقات نمودى سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت ابلاغ کن. آنگاه گریبان چاک زد و از خانه بیرون آمد. حسنین (ع ) به او رسیده از حال مادر پرسیدند او ساکت شد و پاسخى نداد. آنان وارد خانه شده، دیدند مادر دراز کشیده است. امام حسین (ع ) حضرت را تکان داد دید رحلت نموده است. رحلت مادر را به برادرش حسن (ع ) تسلیت گفت فرمود: اى برادر خداوند تو را در مصیبت مادر اجر و پاداش بدهد. امام حسن(ع ) خود را بر روى مادر انداخت و او را می بوسید و مى گفت اى مادر با من تکلم نما قبل از این که روح از بدنم جدا شود. حسین جلو آمد و پاهاى حضرت را می بوسید و می گفت مادر من پسرت حسینم با من سخن بگو پیش از آن که قلبم منفجر شود و بمیرم. آنگاه اسماء به حسنین(ع ) گفت: اى فرزندان رسول الله بروید نزد پدرتان على(ع )، و او را از مرگ مادر مستحضر نمائید. آن دو بزرگوار از منزل به جانب مسجد روانه شدند و صداشان به یا محمدا و یا احمدا بلند شده بود تا به مسجد رسیدند. صحابه به استقبال ایشان دویدند سبب گریه و ناله از آنان پرسیدند، گفتند مادر ما از دنیا مفارقت کرده استبرای ادامه کلیک کنید : http://www.tebyan.net/Teb.aspx?nId=12941

25 اردیبهشت ( 15 ماه مه ) روز جهانی خانواده گرامی باد!

 روز بیست و پنجم اردیبهشت ماه‌برابرباپانزدهم‌ماه مه ،روز جهانی خانواده است. این روزاز سال1372(1993میلادی) از طرف سازمان ملل متحد به منظور ایجاد فرصتی برای جلب توجه‌جهانیان به اهمیت خانواده ‏، این نهاد بنیادین جامعه ،در نظر گرفته شده است. در هر سال یک موضوع برای کار  در آن سال از طرف سازمان ملل تعیین می‌شود

. موضوع  امسال (سال 2006 ) “خانواده‌های در حال تغییر : فرصت‌ها و چالش‌ها ” است.

روز معلم مبارک

معلم عزیز من روزت مبارک

تعلیم و تعلم از شئون الهی است و خداوند، این موهبت را به پیامبران و اولیای پاک خویش ارزانی کرده است تا مسیر هدایت را به بشر بیاموزند و چنین شد که تعلیم و تعلم به صورت سنت حسنه آفرینش درآمد.

انسان نیز با پذیرش این مسئولیت، نام خویش را در این گروه و در قالب واژه مقدس «معلم» ثبت کرده است. معلم، ایمان را بر لوح جان و ضمیرهای پاک حک می کند و ندای فطرت را به گوش همه می رساند. همچنین سیاهی جهل را از دل ها می زداید و زلال دانایی را در روان بشر جاری می سازد

دغدغه معلم همیشه این است که حیات بشر، بر مدار ارزش ها و کرامت انسانی بچرخد و شناخت خدا و مکتب و دین، همت اساسی آدمی باشد و هیچ بیگانه ای را مجال تجاوز به فرهنگ ارزشی دین و میهن فراهم نیاید.

در این مسیر خطیر، بزرگانی گام نهاده اند که نامشان بر تارک زمان می درخشد. علامه شهید استاد مرتضی مطهری (رحمه الله) از همین طایفه مقدس است که در سنگر تعلیم و تعلم، به قله های رفیعی دست یافت تا آنجا که معمار انقلاب اسلامی ـ که خود معلمی بزرگ است ـ همه آثارش را مفید می داند و بهره برداری از آنها را سفارش می کند ...

 

مفهوم علم

ـ امروزه در زبان پارسی و عربی کلمه «علم» به دو معنای متفاوت بکار برده می شود.

1- معنای اصلی و نخستین علم، دانستن در برابر ندانستن است. قرآن کریم به این معنا اشاره دارد که  « هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون» «آیا یکسانند آنان که می دانند و آنان که نمی دانند.» (زمر/ 9)از این منظر به همه دانستنیها صرف نظر از نوع آنها علم گفته می شود مطابق این معنا، اخلاق، ریاضیات، فقه، ‌دستور زبان، مذهب، زیست شناسی و نجوم همه علم اند... کلمه  Knowledge در انگلیسی و Connaissance  در فرانسه معادل این معنا علم اند.

 

2-کلمه علم در معنای دوم منحصراً به دانستنی هایی اطلاق می شود که بر تجربه مستقیم حسی مبتنی باشند... علم در این جا در برابر همه دانستنیهایی قرار می گیرد که آزمون پذیر نیستند. اخلاق (دانش خوبی ها و بدیها) متافیزیک (دانش احکام و عوارض مطلق هستی) عرفان (تجارب درونی و شخصی) منطق (ابزار هدایت فکر) فقه، اصول، بلاغت، و ... همه بیرون از علم به معنای دوم آن قرار می گیرند و همه به این معنا غیر علمی اند کلمه SCIENCE در انگلیسی و فرانسه معادل این معنا علم اند.

دیده می شود که علم در این معنا بخشی ازعلم به معنای اول را تشکیل  می دهد و به سخن دیگر علم تجربی نوعی از انواع دانستنیهای بسیاری است که در اختیار بشر می تواند قرار گیرد. رشد علم به معنای دوم عمدتا از آغاز دوره رنسانس به بعد است در حالیکه علم به معنای مطلق آگاهی (معنای اول) تولدش با تولد بشریت هم آغاز است. آیه قرآنی «خلق الانسان علمه البیان» (خداوند رحمن انسان را آفرید و بیان را به وی تعلیم داد/ رحمن/4و3) بهترین موید این معناست.
 

 معنای عالم  باتوجه به دو تعریف از علم

ـ در نگاه اول به علم که نگاه ترکیبی به معرفت است خداوند معلم اول و پیامبر معلم ثانی است چرا که پس از تعلیم آدم توسط خداوند دستور «قال یا آدم اننبئهم باسمائهم» (ای آدم ملائکه را به این اسماء آگاه ساز/ بقره 33) آدم علیه السلام داده شده این بدان جهت است که اساساً هدف آفرینش انسان با علم و معرفت پیوند ناگستنی دارد در بیان رسا و جامع سید شهیدان امام حسین (ع) این معنا به خوبی  روشن است  که: «ما خلق العباد الا لیعرفوه،‌ فاذا عرفوه عبدوه» (بندگان را نیافرید مگر برای آن که او را بشناسند پس چون او را شناختن عبادتش خواهند کرد. ـ در این معنا هدف از ارسال معلم ثانی ارائه معرفتی است که انسان بواسطه آن به عبادت  می رسد «هو الذی بعث فی الامیین رسولاً منهم تیلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب  و الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین» (اوست خدایی که پیامبر بزرگوار از میان شان  برانگیخت تا بر آنان آیات وحی را تلاوت کند و آنان را پاک سازد و شریعت کتاب و حکمت الهی  را بیاموزد که پیش از این همه در ورطة جهالت و گمراهی بودند (جمعه/2) در این آیه همه علوم از جمله بیان، اخلاق،‌ تعلیم کتاب و حکمت، برای رهایی از گمراهی  و یافتن راه هدایت (عبادت) توسط پیامبر (ص) معرفی شده است. ـ در نگاه دوم که نگاه تفکیکی به شاخه ای معرفت است. معلم اول ارسطو است چرا  که «وی نخستین واضع علم منطق بود ... و راه دلیل و برهان منطقی را باز نمود و معلم ثانی نیز ابونصر فارابی است  بخاطر آنکه او اول بار کتب  حکمت یونانی را  که  ارسطو و غیره تحریر کرده اند از یونانی به عربی ترجمه کرد و تعلیم داد....
 

ارزش و مقام معلم
شرافت و مرتبت معلم زمانی اهمیت دارد که بتواند شان خداوند و پیامبران را در  وجود خود محقق سازد و پیوند انسان به هدف متعالی خلقت یعنی عبادت را برقرار سازد. لذا در این تعریف شهید مرتضی مطهری یکی از آن معلمان راستین است که اولاً با نگاه  ترکیبی  به همه معارف بشری نظر می کند و ثانیا  تمامی تلاشهای علمی و عملی را  مقدمه ای برای عبادت می داند و در این راه به مرحله سوم دینداری راه می یابد و  با شهادت، عبادت عملی و علمی خود را کامل می سازد. خداوند را می خوانیم که او  رابا سالار و سرور شهیدان امام حسین (ع) محشور سازد.

 

هنر معلمی:

معلمی شغل و حرفه نیست، بلکه ذوق و هنر توانمندی است معلمی در قرآن به عنوان جلوه ای از قدرت لایزال الهی نخست ویژه ذات مقدس خداوند تبارک و تعالی است. در نخستین آیات قرآن که بر قلب مبارک پیغمبر اکرم (ص) نازل شد، به این هنر خداوند اشاره شده است:

اقرا باسم ربک الذی خلق، خلق الانسان من علق، اقرأ و ربک الاکرم، الذی علم بالقلم، علم الانسان ما لم یعلم. (علق: 1ـ 5)

بخوان به نام پروردگارت که جهانیان را آفرید. انسان را از خون بسته سرشت بخوان ! و پروردگارت کریمترین است همان که آموخت با قلم، آموخت به انسان آنچه را که نمی دانست.

در این آیات خداوند، خود را «معلم» می خواند و جالب این که معلم بودن خود را بعد از آفرینش پیچیده ترین و بهترین شاهکار خلقت، یعنی انسان آورده است.

مقام معلم بودن خدا، بعد از آفرینش قرارداد. نوعی انسانی را که هیچ نمی دانست، به وسیله قلم آموزش داد که این از اوج خلاقیت و هنر شگفت خداوند در امر آفرینش حکایت دارد:

چو قاف قدرتش دَم بر قلم زد              هزاران نقش بر لوح عدم زد

از این رو، می توان گفت که هنر شگفت معلمی از آن خداوند عالم است.

 

شهید ثانی رحمت الله درباره هنر معلمی خداوند می فرماید:

خداوند از آن جهت به وصف (اکرمیت) و نامحدود بودن کرامتش، توصیف شد که علم و دانش را به بشر ارزانی داشته است. اگر هر مزیت دیگری، جز علم و دانش، معیار فضیلت به شمار می رفت، شایسته بود همان مزیت با وصف (اکرمیت) در ضمن این آیات همراه و هم پا گردد و آن مزیت به عنوان معیار کرامت نامحدود خداوند به شمار آید. کرامت الهی در این آیات با تعبیر «الاکرام» بیان شده است. چنین تعبیری می فهماند که عالی ترین نوع کرامت پروردگار نسبت به انسان با والاترین مقام و جایگاه او، یعنی علم و دانش هم طراز است.

به همین جهت امام خمینی (ره) می فرمود:

معلم اول خدای تبارک و تعالی است ..... به وسیله وحی؛ مردم را دعوت می کند به نورانیت؛ دعوت می کند به محبت؛ دعوت می کند به مراتب کمالی که از برای انسان است.

 

داستانی زیبا از رابطه شاگرد و معلم:

بهترین نوع این رابطه که سرشار از ادب و فروتنی است، در داستان حضرت موسی (ع) به عنوان شاگرد و حضرت خضر (ع) در مقام معلم ـ نمود دارد. موسی (ع) مأمور شد تا از بنده ای صالح به نام خضر (ع) کسب علم کند. قرآن آغاز گفت و گوی این معلم و شاگرد را این چنین بیان می کند:

قال له موسی هل اتبعک علی ان تعلمن مما علمت رشداً * قال انک لن تستطیع معی صبراً * و کیف تصبر علی ما لم تحط به خبراً * قال ستجدنی ان شاء الله صابراً و لا اعصی لک امراً * قال فان اتبعتنی فلا تسئلنی عن   شی ءٍ حتی احدث لک منه ذکراً. (کهف: 66 ـ 70)

موسی به او گفت: «آیا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده که مایه رشد است به من بیاموزی؟ گفت : «تو هرگز هم پای من نمی توانی صبر کنی و چگونه در مورد چیزهایی که از آن شناخت نداری، شکیبایی می کنی؟» گفت: «اگر خدا بخواهد، مرا شکیبا خواهی یافت و در هیچ کاری نافرمانی تو نمی کنم». گفت: اگر به دنبال من آمدی، چیزی از من مپرس تا خودم از آن با تو سخن بگویم.»

  

معلم در کلام امام خمینی (ره):

نقش معلم در جامعه، نقش انبیاست؛ انبیا هم معلم بشر هستند.

تمام ملت باید معلم باشند؛ فرزندان اسلام تمام افرادش معلم باید باشند و تمام افرادش متعلم.

 

معلم در سخنان مقام معظم رهبری:

دست توانای معلم است که چشم انداز آینده ما را ترسیم می کند.

اگر می بینید که امیرمؤمنان، مولای متقیان علی (ع) می فرماید: «من علمنی حرفاً فقد صیرنی عبداً؛ هرکس چیزی به من بیاموزد، مرا غلام خویش کرده است.» این بیان برای ما درس است تا معلمان، قدر خود را بدانند و تشخیص دهند که چقدر، وجود آنها در سرنوشت یک ملت مؤثر است.

 

معلم در کلام استاد مطهری:

معلم باید نیروی فکری متعلم را پرورش دهد و او را به سوی استقلال رهنمون شود. باید قوه ابتکار او را زنده کند؛ یعنی در واقع، کار معلم آتش گیره دادن است. فرق است میان تنوری که شما بخواهید آتش از بیرون بیاورید و در آن بریزید تا آن را داغ کنید و تنوری که در آن هیزم و چوب جمع است و شما فقط آتش گیره از خارج می آورید و آن قدر زیر این چوب ها و هیزم ها قرار می دهید که اینها کم کم مشتعل شود.

 

مقام معلم

 می توان در سایه آموختن                          گنج عشق  جاودان اندوختن

اول از استاد، یاد آموختیم                           پس، سویدای سواد  آموختیم

از پدر گر قالب تن یافتیم                             از معلم جان روشن   یافتیم

ای معلم چون کنم توصیف تو                      چون خدا مشکل توان تعریف تو

ای تو کشتی نجات روح ما                         ای به طوفان جهالت نوح  ما

یک پدر بخشنده آب و گل است                    یک پدر روشنگر جان و دل است

لیک اگر پرسی کدامین برترین                     آنکه دین آموزد و علم  یقین

                                                                                         استاد حسین شهریار       

                                                                                                                                    نقل از http://www.irib.ir/

ولادت با سعادت حضرت محمد(ص) وامام صادق (ع) مبارک باد

حضرت محمد ( ص ) می آید ، تا پنجره های گشوده به روی «شب» و «شک» و «شیطان» را ببندد و درهایی را ، فرا روی مردم ، به روی  «روز» و «یقین» و «رحمان» بگشاید .

می آید تا دستهای بسته را باز کند، گامهای خسته را به آسایش برساند ، پاهای دربند را برهاند ، گردنهای گرفتاران را از زنجیرهای گران آزاد کند ، محرومان موحد را علیه مترفین «شک مدار» بشوراند ، «سبطیان» را بر ضد «قبطیان» بر انگیزد و از آنان ، «موسی» هایی فرعون ستیز بسازد .

می آید تا دیده های کور را بینا سازد ، خفتگان را بیدار کند ، بندگان «دنیا» را ، سروران «آخرت» نماید ، افق های دوردست تری را در چشم انداز کوته نظران «نقد اندیش» و «نزدیک بین» به تماشا بگذارد.

می آید از دیار یار و کوی وحی می آید ، از سوی خدا می آید ،  با دروازه هایی از علم و عرفان  و مرجانهایی از آیه و سنت .

می آید ، تا درد «جهل» را با داروی «حکمت» درمان کند . تا بیماری شرک را با پیام توحید شفا بخشد . تا مردم را از«ستم ادیان» تحریف شده ، به «عدل اسلام» کشانده و از « اطاعت مخلوق» به « طاعت خالق» دعوت کند...

 

تشکر

   فرصتی شد در ایام نوروزی از شهرهای مختلف کشورمان دیداری داشته باشیم برای استراحت از خانه معلم دلیجان  پش دانشگاهی ودبیرستان فاطمه زهرا (س ناحیه 3 اصفهان  محمودی یزد کوثر قم استفاده کنیم بدینوسیله از کلیه همکاران بسیار خوبم اداری و آموزشی که زحمات واقعا فراوانی کشیده بودند تشکر میکنم

غدیر بر اهل علی (ع) مبارک

عید غدیر ، عید ولایت بر تمامی آنان که علی(ع) را میدانند کیست و ولایت علی(ع) را میدانند چیست و بر تمامی آنان که اعدلت  رادوست دارند مبارک باد

و تو ای علی !

و تو ای علی !

ای شیر            

مرد خدا و مردم

رب النوع عشق و شمشیر!

ما شایستگی شناخت تو را از دست داده ایم .

شناخت تو را از مغزهای ما برده اند ، اما عشق تو را ، علیرغم سالها هنوز در عمق وجدان خویش ، در پس پرده های دل خویش ، همچنان مشتعل نگاهداشته ایم ،

 آری این گونه است نیایش عاشقی ا زتبار علی بزرگ با مولایش ، مولای تمامی آزادگان ، علی .

علی فرزند کعبه است . آن روز که هنوز بانگ مسلمانی و رسالت محمد بلند نبود ، علی را خدایش د رخانه اش متولد ساخت تا فریادی باشد بر سر تمامی زرمداران زور پرست تزویرگر . تا صاعقه ای باشد و نشانه ای از عدل ، از انسانیت و آزادی و آزادگی . نشانه ای برای همیشه تاریخ . تا تاریخ بداند که دینداری چون علی میتواند عادلترین باشد . حکومتش میتواند آزادترین حکومتها باشد و سیره اش میتواند فریادگر عدالت و انسانیت .

زمانی که محمد از حرا به زیر آمد تا بگوید آنچه را که جبرییل امین به او ابلاغ کرد ، اطمینان داشت که حداقل دو یار و همراه دارد . دو انسانی که ظرفیت حق را دارند . خدیجه همسر پیامبر و علی برادر و پسرعمش . علی دائر مدار حق است . چگونه میتواند حق را نپذیرد ؟! هرگز . حاشا و کلا که علی با محمد همداستان نشود . آنچه در دین نبوی موج میزد ، همان بود که با روح علی درآمیخته بود و همان است که علی مدعی است که : لم یسبقنی الا رسول الله ، صلی الله علیه و آله و سلم ، بالصلاة . آری !

هیچ کس د رنماز علی ، د رطاعت علی و در بندگی علی بر علی پیشی نگرفت الا رسول خدا که رحمة للعالمین بود که خدایش فرمود : لو لاک لما خلقت افلاک

علی 13 سال با پیامبر در مکه در سخت ترین شرایط بود . در اوج رنج و درد ناشی از حق پرستی ، علی آبدیده شد و فولاد وجودش برای روزهایی که نگاه داری حق چونان آتش کف دست بود ، آماده گشت . روزهایی که باید با دوستان دیروز و دشمنان امروز ، آنان که زر و زور و تزویر سربازان اردوگاه شیطانشان کرده ، به مقابله برخیزد ، مقابله ای .

علی در شب لیلة المبیت با خوابیدن بر جای رسول ثابت کرد که روئین تن است . نه چیزی از دنیا دارد که از دست بدهد و نه چیزی از دنیایی که خود فریاد سه طلاقه کردنش را بر سرش میزد ، میخواست که بخواهد مراعات کند . او بر جای مردی خوابید که هجرتش تاریخ موجودیت بشری را تغییر داد . علی فدایی خیر العالمین شد .

در مدینة النبی نیز علی یکه تاز میدان انسانیت و عشق بود . در عرصه احد با 70 زخم همچنان برای دفاع از پیامبر و آرمانش شمشیر میزد و خم به ابرو نمیآورد و در خندق با ضربه ای که از 70 سال عبادت برتر بود کمر کفر را شکست تا کفر دشمنی تمام قد را در مقابل خود ببیند و از هیبت وجودش غالب تهی کند .

10 ساله مدینه سالهای ارزش علی بود . هنگامی که محمد به حکم انما بشر مثلکم جان به جان آفرین تسلیم کرد ، اولین ثمره آموزه های نبوی را میبینیم . علی پسرعمش را هنوز غسل نداده ، مدعیان جانشینی سر برآورده اند و برتری های جاهلی قبیلگی چونان خوره به جان مسلمین افتاده . در سقیفه محشری کبری برپا شد و کردند آنچه را که از پیش محیا ساخته بودند . علی در این گاه با دوراندیشی ، حقیقتی بزرگتر را که دین پیامبر و خدای پیامبر بود بر حقیقت امامت و جانشینی خودش مقدم داشت . او خار در چشم و استخوان در گلو ماند تا فریادش برای همیشه تاریخ جاودان بماند .

علی در دوران 25 ساله سکوتش بلند ترین فریادها را زد . او به تمامی حق طلبان در تاریخ آموخت که هنگامی که نقش اپوزیسیون حاکمیت را به عهده میگیرند و حکومت که حق آنهاست در دستان دیگری است ، با عمل خود به اصلاح جامعه بپردازند و به جای بهانه گیری و نشستن بر برج عاج و انتقادهای نابود کننده به اصلاح کار و تذکر بپردازدند . علی میآموزد که اگر مشروعیت مردمی نداشتید به همکاری مصلحانه با حکومتی که این مشروعیت را دارد بپردازید و البته و صد البته همچنان موضع انتقادی خود را حفظ کنید . علی آنچنان در دستگاه خلفای سه گانه عامل آرامش و ثبات بود که خلیفه ثانی فریاد میزند که لو لا علی لهلک عمر .

اما زمان اینگونه نمیپاید . پس از خلیفه سوم و فساد حکومتش که به کشته شدنش انجامید ، آنچه از مسلم در بلاد مسلمین یافت میشد به علی روی میآورند . اینجاست که فاز سوم زندگی علی آغاز میشود . مرحله ای که برای تمامی طول تاریخ انسانیت معلمی میشود که انسان بودن ، حاکم بودن و آزاد مرد بودن را میآموزد .

به سوی علی هجوم میاورند تا افسار شتر خلافت را به دستانش بسپارند . علی ابتدا نمی پذیرد . دعوتی را که به تعبیر خودش فرزندانش ، حسنیننش داشتند در زیر دست و پا میماندند را نمیپذیرند و میگوید علی را به خودش واگذارید . اما حضور الحاضر حجت را بر علی تمام میکند و افسار شتر خلافت را ساربانی برترین به دست میگیرد . علی میگوید حکومت از آب بینی بزی ماده برای من بی ارزش تر است . اما حکومت را به دست میگیرد تا حقی را بر پا سازد و حق مظلوم را از ظالم بازستاند . حکومت برای علی به خاطر حکومت نیست . برای علی حفظ نظام از اوجب واجبات نیست . بلکه حفظ عدالت و برپا کردن پرچم همیشه سرفراز عدل و داد است که برای علی ارزش است . علی فریاد میزند و از حقهای خورده شده توسط زرمندان سخن میگوید . زرهایی که در دوران خلیفه ثالث ا زبیت المال مسلمین برداشت شده و علی این اموال را ، اگر حتی کابین زنان باشد ، میخواهد به خزانه مسلمین بازگرداند . و به این دلیل است که علی هنوز به خلافت نرسیده ، دزدان بیت المال و مفت خوارانی که زمانی همه چیز داشتند و زیاده از بیت المال مسلمین به شکمهای رانت خوار دزد خود میریختند ، امروز که میبینند علی حقوقشان را از بیت المال با غلامشان برابر کرده به ستوه میایند و به توطئه علیه علی بر میخیزند . علی دو جنگ با این مفت خواران دارد . در جمل سوء استفاده چیان از حرم نبوی را سرجای خود مینشاند و در صفین تا نابودی چادر ظلم میرود ، اما دریغا از نفهمی جاهلانی که از دین تنها ظاهرش را دیده اند و ا زقرآن تنها چند تکه پاره کاغذ . اینان قرآن ناطق را وانهادند و کاغذ را حجت گرفتند و فتنه برپا ساختند که جز علی کسی را یارای مقابله با آنان نبود و در نهروان علی چشم فتنه را درآورد . متحجرینی که جز پوسته دین نمیدیدند و هیچ نظری را محترم نمیشمردند با صف آرایی د رمقابل علی مظلومیت و حقانیت علی را به تاریخ نشان دادند . علی که عادلترین د رقضاوت بود و خود و یهودی ذمی را در دادگاه همانند هم میدید و قاضی را نهیب میزد که بین خلیفه مسلمین و مردی ذمی تفاوتی نگذارد به چنین دردهایی دچار شد .

اما حکومت 4 سال و اندی علی نمونه حکومتها بود . علی با وجود امامت و ملکه عصمتش ، تا زمانی که حضور مردم میسور شد و توسط جمیع مردم تائید نگردید ، به حکومت دست نیازید . علی آزاد ترین حکومتها را داشت . انتقاد از علی نه مستوجب زندان بود و نه اقدام علیه امنیت تلقی میشد . علی با وجود عصمتش فریاد میزد که من بالاتر از این نیستم که خطا کنم . او خود را مطلقه نمیدانست . توجه کنید ! کسی که ولایتش به حکم آیه انما ولیکم ... د رقران تصریح شده خود را مطلق نمیدانست و در بازار میگشت و انتقادات مردم را میشنید و امروز چه بیشرمانه عده ای که خاک پای او نیز نمیشوند به او خود را شبیه میگیرند و خودرا فوق خطا میپندارند . بماند !

علی اوج مردانگی بود . هیچگاه بر مظلومی دست اندازی نکرد که هیچ . یار همیشگی مظلومان بود و یار همیشگیش خدایش و چاههای کوفه . چاههایی که اگر امروز هم زبان بگشایند و از دردهای علی بگویند ، فکر نمیکنم گوشی یارای شنیدن دردهای علی را داشته باشد که هر چه انسانها بزرگتر باشند دردهایشان نیز بزرگتر است .

و علی قربانی جهل شد . جهلی که در تاریخ همیشه و همیشه ریشه داشته و دارد . خوارجی که همیشه علی و رهروانشان را به تیغه اتهاماتی چون ارتداد زخم زده اند . اینان آنچه را که خود میفهمند اسلام ناب میپندارند و غیر از آن را باطل مطلق . اگر کسی کلامی و نظری غیر از آنچه اینان میاندیشند داشته باشند به تیر غیب ارتداد گرفتار میشوند . وای به حال زمانی که قدرت در دستانشان باشد که آن روز باید گفت واویلا .

علی با فریاد فزت برب الکعبه در سحرگاه 19 رمضان به ضربت جاهلی گرفتار میاید و در 21 رمضان به دیدار معبودش ، خدایش و همچنین محبوبینش ، محمد و فاطمه میرسد .

اما هنوز نمیدانیم علی د رشبهای چاهها چه میگفت که اگر میدانستیم ...

شب ز اسرار علی آگاه است

دل شب محرم سر الله است