ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
با عرض معذرت از دیر کرد به خاطر مسافرت
سحرگاهان که شبنم آیتی از پاک بودن را گلها هدیه می بخشند ، به آن محراب پاکش آرزوکردم : برایت خوب دیدن ،خوب بودن ،خوب ماندن را میلاد پیامبر رحمت وسال نو مبارک
تنها نه همچو شمع به پایت گریستم هر جا که دست داد برایت گریستم
در کربلای عشق تو دوشینه یک فرات ای جان تشنهام به فدایت گریستم
هر جا که داد تشنهلبی پیش یار جان بر کشتگان کرببلایت گریستم
در شام هجر از دل تنگ خرابهام هی ناله کردم و به عزایت گریستم
هر جا که مرغ نوحهسرا نوحه کرد سر پرپر زدم من و به هوایت گریستم
هر کس به سینه میزد و میگفت یاحسین همراه او به زیر لوایت گریستم
در راه شام همره یک کاروان اسیر بر آن سر ز جسم جدایت گریستم
زمزم شدم ز گریه سر کوی ماتمت دل سعی کرد و من به صفایت گریستم
ای تشنهلب که آبروی عشق خون تست بر خون تو به خون خدایت گریستم
فردا که هیچ جز غم عشقت نمیخرند شاها گواه باش برایت گریستم
ای دیده خفته بودی و من از دل پناه در ماتم حسین به جایت گریستم
خواهران، برادران!
اکنون شهیدان مردهاند، و ما مردهها زنده هستیم. شهیدان سخنشان را گفتند، و ما کرها مخاطبشان هستیم، آنها که گستاخی آن را داشتند که ـ وقتی نمیتوانستند زنده بمانند ـ مرگ را انتخاب کنند، رفتند، و ما بیشرمان ماندیم، صدها سال است که ماندهایم. و جا دارد که دنیا بر ما بخندد که ما ـ مظاهر ذلت و زبونی ـ بر حسین(ع) و زینب(س) ـ مظاهر حیات و عزت ـ میگرییم، و این یک ستم دیگر تاریخ است که ما زبونان، عزادار و سوگوار آن عزیزان باشیم.
امروز شهیدان پیام خویش را با خون خود گذاشتند و روی در روی ما بر روی زمین نشستند، تا نشستگان تاریخ را به قیام بخوانند.
در فرهنگ ما، در مذهب ما، در تاریخ ما، تشیع، عزیزترین گوهرهایی که بشریت آفریده است، حیات بخش ترین مادههایی که به تاریخ، حیات و تپش و تکان میدهد، و خدایی ترین درسهایی که به انسان میآموزد که میتواند تا «خدا» بالا رود، نهفته است و میراث همه این سرمایههای عزیز الهی به دست ما پلیدان زبون و ذلیل افتاده است.
ما وارث عزیزترین امانتهایی هستیم که با جهادها و شهادتها و با ارزشهای بزرگ انسانی، در تاریخ اسلام، فراهم آمده است و ما وارث اینهمه هستیم، و ما مسؤول آن هستیم که امتی بسازیم از خویش، تا برای بشریت نمونه باشیم. «وکذالک جعلناکم امة وسطا لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا» خطاب به ماست.
ما مسئول این هستیم که با این میراث عزیز شهدا و مجاهدانمان و امامان و راهبرانمان و ایمانمان و کتابمان، امتی نمونه بسازیم تا برای مردم جهان شاهد باشیم و شهید باشیم و پیامبر(ص) برای ما نمونه و شهید باشد.
رسالتی به این سنگینی، رسالت حیات و زندگی و حرکت بخشیدن به بشریت، بر عهده ماست، که زندگی روزمرهمان را عاجزیم!
خدایا! این چه حکمت است؟
و ما که در پلیدی و منجلاب زندگی روزمره جانوریمان غرقیم، باید سوگوار و عزادار مردان و زنان و کودکانی باشیم که در کربلا برای همیشه، شهادتشان و حضورشان را در تاریخ و در پیشگاه خدا و در پیشگاه آزادی به ثبت رساندهاند.
خدایا این باز چه مظلومیتی بر خاندان حسین؟
اکنون شهیدان کارشان را به پایان رساندهاند. و ما شب شام غریبان میگرییم، و پایانش را اعلام میکنیم و میبینیم چگونه در جامعه گریستن بر حسین (ع)، و عشق به حسین (ع)، با یزید همدست و همداستانیم؟ او که میخواست این داستان به پایان برسد.
اکنون شهیدان کارشان را به پایان بردهاند و خاموش رفتهاند، همهشان، هر کدامشان، نقش خویش را خوب بازی کردهاند. معلم، مؤذن، پیر، جوان، بزرگ، کوچک، زن، خدمتکار، آقا، اشرافی و کودک، هر کدام به نمایندگی و بهعنوان نمونه و درسی به همه کودکان و به همه پیران و به همه زنان، و به همه بزرگان و به همه کوچکان! مردنی به این زیبایی و با اینهمه حیات را انتخاب کردهاند.
اینها دو کار کردند، این شهیدان امروز دو کار کردند، از کودک حسین (ع) گرفته تا برادرش، و از خودش تا غلامش، و از آن قاری قرآن تا آن معلم اطفال کوفه، تا آن مؤذن، تا آن مرد خویشاوند یا بیگانه، و تا آن مرد اشرافی و بزرگ و باحیثیت در جامعه خود و تا آن مرد عاری از همه فخرهای اجتماعی، همه برادرانه در برابر شهادت ایستادند تا به همه مردان، زنان، کودکان و همه پیران و جوانان همیشه تاریخ بیاموزند که باید چگونه زندگی کنند ـ اگر میتوانند ـ و چگونه بمیرند ـ اگر نمیتوانند.
این شهیدان کار دیگری نیز کردند: شهادت دادند با خون خویش ـ نه با کلمه ـ شهادت دادند، در محکمه تاریخ انسان. هر کدام به نمایندگی صنف خودشان. شهادت دادند که در نظام واحد حاکم بر تاریخ بشری ـ نظامی که سیاست را و اقتصاد را و مذهب را و هنر را، و فلسفه و اندیشه را و احساس را و اخلاق را و بشریت را همه را ابزار دست میکند تا انسانها را قربانی مطامع خود کند و از همه چیز پایگاهی برای حکومت ظلم و جور و جنایت بسازد ـ همه گروههای مردم و همه ارزشهای انسانی محکوم شده است.
یک حاکم است بر همه تاریخ، یک ظالم است که بر تاریخ حکومت میکند، یک جلاد است که شهید میکند و در طول تاریخ، فرزندان بسیاری قربانی این جلاد شدهاند، و زنان بسیاری در زیر تازیانههای این جلاد حاکم بر تاریخ، خاموش شدهاند، و به قیمت خونهای بسیار، آخور آباد کردهاند و گرسنگیها و بردگیها و قتل عامهای بسیار در تاریخ از زنان و کودکان شده است، از مردان و از قهرمانان و از غلامان و معلمان، در همه زمانها و همه نسلها.
و اکنون حسین (ع) با همه هستیاش آمده است تا در محکمه تاریخ، در کنار فرات شهادت بدهد:
شهادت بدهد به سود همه مظلومان تاریخ.
شهادت بدهد به نفع محکومان این جلاد حاکم بر تاریخ.
شهادت بدهد که چگونه این جلاد ضحاک، مغز جوانان را در طول تاریخ میخورده است.با علی اکبر (ع) شهادت بدهد!
و شهادت بدهد که در نظام جنایت و در نظامهای جنایت چگونه قهرمانان میمردند. با خودش شهادت بدهد!
و شهادت بدهد که در نظام حاکم بر تاریخ چگونه زنان یا اسارت را باید انتخاب میکردند و ملعبه حرمسراها میبودند یا اگر آزاد باید میماندند باید قافلهدار اسیران باشند و بازمانده شهیدان، با زینبش!
و شهادت بدهد که در نظام ظلم و جور و جنایت، جلاد جائر بر کودکان شیرخوار تاریخ نیز رحم نمیکرده است. با کودک شیرخوارش!
و حسین (ع) با همه هستیاش آمده است تا در محکمه جنایت تاریخ به سود کسانی که هرگز شهادتی به سودشان نبوده است و خاموش و بی دفاع میمردند، شهادت بدهد.
اکنون محکمه پایان یافته است و شهادت حسین (ع) و همه عزیزانش و همه هستیاش با بهترین امکانی که در اختیار جز خدا هست، رسالت عظیم الهیاش را انجام داده است.
دکتر علی شریعتی
مرحوم حاج شیخ عبدالکریم می فرمود اگر مقدّس ترین زمان ما، که از آن مقدس تر دیگر نیست بخواهد برای امیرالمؤمنین(علیه السلام ) مدح بگوید از این بهتر که عمروعاص گفته نمی تواند بگوید.
بعد از آنکه معاویه روی کار آمد. کاغذ نوشت که بیا با من همراهی کن. عمر و عاص می دانست که اگر آنجا برود همه چیز به او می دهند خانه می دهند زن می دهند شام و نهار می دهند و....
جواب نامه ی معاویه را چنین نوشت نوشت: تو می دانی مرا به چه دعوت می کنی؟ مرا دعوت می کنی که روگردان بشوم از کسی که در غدیر خم پیغمبر فرمود: من کنت مولا فهذا علیّ مولاه
تو می دانی به چه چیز مرا دعوت می کنی؟ دعوت می کنی روگردان بشوم از کسی که پیغمبر خدا فرمود: علی منّی و انا من علی
می دانی تو مرا به چه چیز دعوت می کنی؟ دعوت می کنی به اینکه روگردان بشوم از کسی که پیامبر در مورد او فرمود که: علی منّی بمنزلة هارون من موسی
یک یک مناقب امیرالمؤمنین را می شمرد آخرش نوشت ، بالاخره تو مرا دعوت می کنی که ریسمان ایمان را از گردن بیرون بیندازم و با تو جفت بشوم آیا همچین چیزی ممکن است؟
این جواب را برای معاویه نوشت اما بالاخره حیله گری معاویه او را به سمت خود کشاند و رفت دست راست و چپ معاویه شد. دنیا اینجور است. کسی که مدح کننده امیرالمؤمنین است. یک مرتبه می شود مخلص و خالص دشمن او ، دنیا این جوری است. پس باید خیلی به خود ترسید و لرزید که مبادا دنیا به جایی برسد که راه انسان مثل عمر و عاص کج شود.
( به نقل از کتاب ایینه صدق و صفا، رضا استادی، ص 137- 138)
این مطلب را از http://ala.myblog.ir/ آوردم
وقت آن است که ما که وارثان این خونها و بازماندگان شهیدان به خونخفته هستیم، از پای ننشینیم تا فداکاری آنها را به ثمر برسانیم.
نگذارید پیشکسوتان شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمرهتان به فراموشی سپردهشوند.
این نظام به برکت خون شهدا و مبارزات رزمندگان در جهان شناختهشده است.