ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
مرحوم حاج شیخ عبدالکریم می فرمود اگر مقدّس ترین زمان ما، که از آن مقدس تر دیگر نیست بخواهد برای امیرالمؤمنین(علیه السلام ) مدح بگوید از این بهتر که عمروعاص گفته نمی تواند بگوید.
بعد از آنکه معاویه روی کار آمد. کاغذ نوشت که بیا با من همراهی کن. عمر و عاص می دانست که اگر آنجا برود همه چیز به او می دهند خانه می دهند زن می دهند شام و نهار می دهند و....
جواب نامه ی معاویه را چنین نوشت نوشت: تو می دانی مرا به چه دعوت می کنی؟ مرا دعوت می کنی که روگردان بشوم از کسی که در غدیر خم پیغمبر فرمود: من کنت مولا فهذا علیّ مولاه
تو می دانی به چه چیز مرا دعوت می کنی؟ دعوت می کنی روگردان بشوم از کسی که پیغمبر خدا فرمود: علی منّی و انا من علی
می دانی تو مرا به چه چیز دعوت می کنی؟ دعوت می کنی به اینکه روگردان بشوم از کسی که پیامبر در مورد او فرمود که: علی منّی بمنزلة هارون من موسی
یک یک مناقب امیرالمؤمنین را می شمرد آخرش نوشت ، بالاخره تو مرا دعوت می کنی که ریسمان ایمان را از گردن بیرون بیندازم و با تو جفت بشوم آیا همچین چیزی ممکن است؟
این جواب را برای معاویه نوشت اما بالاخره حیله گری معاویه او را به سمت خود کشاند و رفت دست راست و چپ معاویه شد. دنیا اینجور است. کسی که مدح کننده امیرالمؤمنین است. یک مرتبه می شود مخلص و خالص دشمن او ، دنیا این جوری است. پس باید خیلی به خود ترسید و لرزید که مبادا دنیا به جایی برسد که راه انسان مثل عمر و عاص کج شود.
( به نقل از کتاب ایینه صدق و صفا، رضا استادی، ص 137- 138)
این مطلب را از http://ala.myblog.ir/ آوردم