مدیریت مدارس

آموختن یک چیز، به معنای برقرار کردن ارتباط با جهانی است که هیچ تصوری از آن نداریم. برای یاد گرفتن، فروتنی لازم است.

مدیریت مدارس

آموختن یک چیز، به معنای برقرار کردن ارتباط با جهانی است که هیچ تصوری از آن نداریم. برای یاد گرفتن، فروتنی لازم است.

معمای انشتین!

می گویند این سوا ل را انشتین در قرن 19 مطرح کرده و معتقد بوده که 98 درصد مردم دنیا قادر به حلش نیستند. هرچند که کمی وقت گیر به نظر میرسه ولی به لذت قرار گرفتن در جمع اون 2 درصد می ارزه!

می گویند این سوا ل را انشتین در قرن 19 مطرح کرده و معتقد بوده که 98 درصد مردم دنیا قادر به حلش نیستند. هرچند که کمی وقت گیر به نظر میرسه ولی به لذت قرار گرفتن در جمع اون 2 درصد می ارزه!
1- در یک خیابون 5 خانه وجود دارد که با پنج رنگ متفاوت رنگ شدند.
2- در هر خانه یک نفر با ملیت متفاوت با بقیه زندگی میکند.
3- هر کدوم از 5 صاحبخونه یک نوشیدنی متفاوت -از یه کمپانی,خودرویی متفاوت- ویک حیوان متفاوت در خانه دارد.
با این شروط که:
1. دانمارکیه چایی دوست داره .
2.صاحب خانه ی سبز رنگ قهوه دوست داره.
3. سوئدیه سگ داره.
4. انگلیسیه خونه اش قرمز رنگه.
5.کسی که سیتروئن داره پرنده نگه میداره.
6.خانه سبز رنگ سمت چپ خانه سفید قرار داره.
7.صاحب خانه زرد رنگ فیات داره.
8.اونی که تو خانه ی وسطیه شیرپاکتی (نه جنگلی) میخوره.
9. نروژیه تو اولین خانه است.
10.مردی که آئودی سوار می شه همسایه ی کسیه که گربه نگهداری می کنه.
11.شخصی که اسب داره همسایه ی اونیه که فیات داره.
12.مردی که ب.ام.و داره نوشابه هم می خوره.
13.آلمانیه, خب معلومه مرسدس داره!
14.شخصی که آئودی داره همسایه ی دیوار به دیوار کسیه که فقط آب می نوشه.
15.نروژیه همسایه ی کسیه که خانه اش را آبی رنگ کرده.
حالا شما باید بگین" ماهی" نزد کدوم از این همسایه هاست؟

جواب بعدا

ترانه ها

حکایت

جوان ثروتمندی نزد یک انسانی وارسته رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست.
 مرد  او را به کنار پنجره برد و پرسید:

- "پشت پنجره چه می بینی؟"

- "آدمهایی که میآیند و میروند و گدای کوری که در خیابان صدقه میگیرد."

بعد آینه ی بزرگی به او نشان داد و باز پرسید:

- "در این آینه نگاه کن و بعد بگو چه میبینی."

- "خودم را میبینم."
- " دیگر دیگران را نمیبینی! آینه و پنجره هر دو از یک ماده ی اولیه ساخته شده اند، شیشه. اما در آینه لایه ی نازکی از نقره در پشت شیشه قرار گرفته و در آن چیزی جز شخص خودت را نمیبینی. این دو شیئ شیشه ای را با هم مقایسه کن. وقتی شیشه فقیر باشد، دیگران را می بیند و به آنها احساس محبت میکند. اما وقتی از نقره (یعنی ثروت) پوشیده میشود، تنها خودش را می بیند. تنها وقتی ارزش داری که شجاع باشی و آن پوشش نقرهای را از جلو چشمهایت برداری تا بار دیگر بتوانی دیگران را ببینی و دوستشان بداری."

 

امضا وروان شناسی

چنین می گویند که :
کسانی که بطرف عقربه های ساعت امضا میکنند ادمهای منطقی هستند
کسانی که بر خلاف عقربه های ساعت امضا میکنند ادم های دیر منطقی هستند یا را حتر بگم منطقی نیستند
کسانی که از خطوط عمودی استفاده میکنند لجاجت و پا فشاری در امور دارند
انسانهای که از خطوط افقی استفاده میکنند ادم های منظمی هستند
کسا نیکه با فشار امضا میکنند در کودکی سختی بسیار کشیده اند
کسانی که پیچیده امضا میکنند شکاک هستند
 کسانی که اسم و فامیل خودشان را در امضا مینویسند خودشان را در فامیل از همه بالاتر میدانند
کسانیکه در امضا خود فامیل مینویسند دارای منزلت هستند
کسانیکه اسم خود را مینویسند و روی اسم خود خط میزنند هنوز شخصیت خود را نشنا خته اند
کسانیکه به حالت دایره و بیضی امضا میکنند  کسانی هستند که میخواهند به قله برسند

سامی یوسف-معلم

We once had a Teacher
زمانی ما آموزگاری داشتیم
The Teacher of teachers,
استاد تمامی معلمان
He changed the world for the better
او دنیا را به سوی بهتر بودن تغییر دارد
And made us better creatures,
و باعث شد که ما مخلوقات بهتری بشویم
Oh Allah we’ve shamed ourselves
اوه خدایا ما از خودمان خجالت می کشیدیم
We’ve strayed from Al-Mu’allim,
ما از آن معلم غافل شده ایم
Surely we’ve wronged ourselves
بدون شک این خود ما بودیم که گناه انجام می دادیم
What will we say in front him?
ما چه چیزی در مقابل او خواهیم گفت

Oh Mu’allim…
اوه ای معلم


He was Muhammad salla Allah alayhi wa sallam,
او محمد بود که درود خداوند بر او و خاندانش باد

Muhammad, mercy upon Mankind,
محمد بخششی که شامل تمامی انسانها می شود

Teacher of all Mankind.
استاد تمامی آدمیان

أبا القاسم
ای پدر قاسم
یا حبیبی یا محمد
ای عشق من ای محمد
یا شفیعی یا محمد
ای شفاعت کننده من ای محمد
خیر خلق الله ، محمد
ای خوبی تمامی مخلوقات خداوند ای محمد
یا مصطفى یا إمام المرسلین
ای مصطفی ای راهنمای تمامی پیامبران
یا مصطفى یا شفیع العالمین
ای مصطفى ای شفاعت کننده تمامی جهان

He prayed while others slept
در حالیکه همه به خواب فرو می رفتند او به مناجات می پرداخت

While other ate he'd fast,
زمانیکه دیگران مشغول خوردن بودند او روزه می گرفت

While they would laugh he wept
هنگامیکه آنها در حال خندیدن بودند او می گریست

Until he breathed his last,
او تا واپسین لحظه زندگیش , تا آخرین نفس

His only wish was for us to be
تنها آرزویش برای ما بود

Among the ones who prosper,
از بین ما آن کسی رستگار می شود

Ya Mu'allim peace be upon you,
که ای محمد در کنار تو به آرامش برسد

Truly you are our Teacher,
به درستی که تو معلم ما هستی

Oh Mu'allim...
اوه ای معلم

یا حبیبی.. یا محمد
ای عشق من ای محمد
یا شفیعی.. یا محمد
ای شفاعت کننده من ای محمد
یا رسولی.. یا محمد
ای پیامبر من ای محمد
یا بشیری.. یا محمد
ای بشارت دهنده من ای محمد
یا نذیری.. یا محمد
ای کسیکه گناهانم را به من گوشزد می کنی ای محمد
عشق قلبی.. یا محمد
ای عشق قلب من ای محمد
نور عینی.. یا محمد
ای روشنایی چشمانم ای محمد

He taught us to be just and kind
او به ما آموخت که مهربان و عادل باشیم

And to feed the poor and hungry,
در بخشیدن غذا به مردم فقیر و گرسنه

Help the wayfarer and the orphan child
به تمامی رهگذران بی پناه و بچه های یتیم کمک کنیم

And to not be cruel and miserly,
و ظالم و تنگ نظر و خسیس نباشیم

His speech was soft and gentle,
حرفهای او لطیف و آرامش بخش بود

Like a mother stroking her child,
مانند مادری که بچه هایش را نوازش می کند

His mercy and compassion,
رحمت و شفقت و دلسوزی او

Were most radiant when he smiled
زمانیکه لبخند می زد به بیشترین فروغ و درخشش خود می رسید
از http://bilingual.ir

مادر حلالم کن - سامی یوسف

گریه کردم مثل ابرا بی تو مادر
شد دل من جای غصه ها بی تو مادر

رسول خدا گفت بهشت زیر پای توست بخواب مادر
برای همیشه قلبم فقط جای توست بخواب مادر

رفتی و من تنها ماندم
باغصه هام و غم هام ماندنم

گر که تو را آزردم مادر حلالم کن
بعد از تو من بی پناهم

ای که بودی تکیه گاهم
خیز و بنگر اشک و آهم ..... مادر حلالم کن.

دانلود کنید             برای موبایل salamsaid رمز بازکردن فایل

از اینجا به امانت گرفته شد

قدرت کلمات

چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند. بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و و قتی دیدند که گودال چقدر عمیق است به دوقورباغه دیگر گفتند : دیگر چاره ایی نیست .شما به زودی خواهید مرد .

چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند. بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و و قتی دیدند که گودال چقدر عمیق است به دو
قورباغه دیگر گفتند : دیگر چاره ایی نیست .شما به زودی خواهید مرد .
دو قورباغه حرفهای آنها را نشنیده گرفتند و باتمام توانشان کوشیدند تا از گودال خارج شوند.
اما قورباغه های دیگر دائما به آنها می گفتند که دست از تلاش بردارید چون نمی توانید از گودال خارج شوید  به زودی خواهید مرد .
بالاخره یکی از قورباغه ها تسلیم گفته های دیگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت .او بی درنگ به ته گودال پرتاب شد و مرد.
اما قورباغه دیگر با حداکثر توانش برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد .
بقیه قورباغه ها فریاد می زدند که دست از تلاش بردار اما او با توان بیشتری برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کردو بالاخره از گودال خارج شد. وقتی از گودال بیرون آمد بقیه قورباغه ها از او پرسیدند : مگر تو حرفهای ما را نشنیدی ؟
معلوم شد که قورباغه ناشنوا است و در واقع او در تمام راه فکر می کرده که دیگران او را تشویق می کنند . ترانه ها

معما

آن چیست که :
 از خدا بزرگتر است
از شیطان بد جنس تر
فقیر آن را دارد
ثروتمند به آن نیاز دارد
اگر آن را بخوری ، خواهی مرد
جواب : زیچ چیه 
فونت متن زیررا تبدیل کنید به متن قابل خواندن تا متوجه شوید . 
اگر نتوانستید بخوانید از چپ به راست بخوانید .
هیچ چیز ، ، ، در واقع هیچ چیز از خدا بزرگتر نیست و از شیطان هم بدجنس تر نیست . فقیر هیچ چیز ندارد . ثروتمند هم به هیچ چیز نیاز ندارد و ما اگر هیچ چیز نخوریم ، سرانجام میمیریم

کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس

لبخند ژوکوند(مونالیزا
 
شاهکار لئوناردو داوینچی
 
لبخندی تلخ بر گذرا بودن این دنیا
 

این بازیگران ما
 
چنانکه از پیش با تو گفتم
 
همه اشباح و ارواح بودند
 
و همه در هوا محو شدند
 
و بدین سان
 
برجهای گردون سای
 
و کاخهای شکوهمند
 
و معابد پر هیبت
 

و خود این گوی عظیم خاک
 
و تمامی میراث آن
 
همه چون تار و پود بی بنیاد این رویا
 
بر باد خواهند رفت
 
و همانند این ساز و برگهای دروغین صحنه آرایی
 
هیچ نشانی از خود به یادگار نخواهند گذاشت
 
قماش هستی ما را نیز با تار و پود همین رویاها بافته اند
 
و این عمر کوتاه را در پرده ی خواب پیچیده
اند
 
ویلیام شکسپیر