کشاورزی الاغ پیری داشت که یه روز اتفاقی میفته توی یک چاه بدون آب . کشاورز هر چه سعی کرد نتونست الاغ رو از تو چاه بیرون بیاره . برای اینکه حیون بیچاره زیاد زجر نکشه کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتن چاه رو با خاک پر کنن تا الاغ زود تر بمیره و زیاد زجر نکشه . مردم با سطل روی سر الاغ خاک می ریختند اما الاغ هر بار خاکهای روی بدنش رو می تکوند و زیر پاش می ریخت و وقتی خاک زیر پاش بالا می آمد سعی میکرد بره روی خاک ها. روستایی ها همینطور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا اومدن ادامه داد تا اینکه به لبه ی چاه رسید و بیرون اومد .
مشکلات زندگی مثل تلی از خاک بر سر ما میریزند و ما مثل همیشه دو اتنخاب داریم . اول اینکه اجازه بدیم مشکلات ما رو زنده به گور کنن و دوم اینکه از مشکلات سکویی بسازیم برای صعود. امانت از http://www.masy-management.blogfa.com/
تنوع و تعدد عطرها اگرچه بسیار زیاد است، اما هر عطری برای هر پوستی مناسب نیست
این شعر جناس به زبان آذری توسط همکار بسیار توانایم جناب آقا ی یایه گذار سروده شده این شعر را باید حتما آذری بلد باشید تا معنی ومفهوم آن را به خوبی متوجه شوید معنی به هیچ عنوان منظور شاعر را نمیرساند فقط خواستم بدون معنی نباشد .
چوخلارینین عزیزی میز سیزده بیزیم عزیزیمیز
(میز عزیز خیلی ها است شما هم عزیز ماهستید )
ذلیل الرعزیزی میز یاپیشدراق میزی میزه
( میزعزیزرا ذلیل میکند بیایید میز هایمان را به هم بچسبانیم )
سیزده گلین بیزیم میزه
(شماهم به میز ما بیایید )
چوخلارینین مرادی میز سیزده بیزیم مرادیمیز
(میز مراد خیلی هاست شما هم مراد ما هستید )
کیمه وریب مرادی میز اوجالدری میز سیزلری
(میز مراد چه کسی را برآورد کرده میز شمارا بالا میبرد )
کیچیت میین میز سیزلری
(شما بدون میز هارا تحقیر نکنید )
ورسلر ایکی میز ایندی ایکی میز ایکی میزیندی
(اگر الان دومیز بدهند دومیز مال هردومان است )
بیر لشک ایکی میز ایندی تاری وریب میز سیزلره
(باهم شویم الن هردو باهم خداوند میز به شماداده )
کمک دورون میز سیزلره
(شماهم کمک بی میز ها باشید)
آدمی دو قلب دارد.
قلبی که از بودن آن با خبر است و قلبی که از حظورش بی خبر.
قلبی که از آن با خبر است همان قلبیست که در سینه می تپد
همان که گاهی می شکند
گاهی می گیرد و گاهی می سوزد
گاهی سنگ می شود و سخت و سیاه
و گاهی هم از دست می رود...
با این دل است که عاشق می شویم
با این دل است که دعا می کنیم
با همین دل است که نفرین می کنیم
و گاهی وقت ها هم کینه می ورزیم...
اما قلب دیگری هم هست.قلبی که از بودنش بی خبریم.
این قلب اما در سینه جا نمی شود
و به جای اینکه بتپد.....می وزد و می بارد و می گردد و می تابد
این قلب نه می شکند نه میسوزد و نه می گیرد
سیاه و سنگ هم نمی شود
از دست هم نمی رود
زلال است و جاری
مثل رود و نسیم
و آنقدر سبک است که هیچ وقت هیچ جا نمی ماند
بالا می رود و بالا می رود و بین زمین و ملکوت می رقصد
این همان قلب است که وقتی تو نفرین می کنی او دعا می کند
وقتی تو بد می گویی و بیزاری او عشق می ورزد
وقتی تو می رنجی او می بخشد...
این قلب کار خودش را می کند
نه به احساست کاری دارد نه به تعلقت
نه به آنچه می گویی نه به آنچه می خواهی
و آدمها به خاطر همین دوست داشتنی اند
به خاطر قلب دیگرشان
به خاطر قلبی که از بودنش بی خبرند....
معلم ما می خواست به ما یاد بدهد که چقدر خوشبختیم.برای همین تصمیم گرفته بود که اول از همه ی ما بیاموزد که چقدر توانمندیم و برای تفهیم آن می باید به ما نزدیک می شد. و برای همین از تک تک ما درباره ی زندگی سوال کرد.
او جوان بود وجویای نام و ما پیر و خسته.اما با لبخندی پیروزمندانه می خواستیم جوانی اش را که نه بلکه خامی اش را به رخش بکشیم.زیرا ما آنقدر پیر و خسته بودیم که بدانیم چقدر خوشبختیم.
خوشبخت به خاطر داشتن بچه های خوب.خوشبخت به خاطر سلامتی و به خاطر خیلی چیز های دیگر.
معلم جوان رو به من کرد و گفت:
شما بگویید اگر نقاش بودید آن قسمت از زندگی را که مال شماست چه رنگی می کردید؟
با لبخندی گفتم:
آبی
از دیگری پرسید:
زرد
از نفر بعدی:
قرمز
صورتی
سبز
نارنجی
به خانمی که ته کلاس نشسته اشاره کرد و پرسید:
شما چطور؟
سیاه.
معلم بی تفاوت گفت:
خوبه
ناگهان آن خانم پریشان و کمی عصبی گفت :
چی خوبه؟این که زندگی من سیاه بوده از نظر شما خوبه؟
و ما منتظر ماندیم که استدلال معلم جوان را در مقابل تجربه های تلخ و سیاه زن بشنویم.
معلم رو به او ایستاد و با نگاهی پر از عشق گفت:
می توانم قسم بخورم که تو سخت ترین قسمت ها را رنگ کردی.حد فاصل ها را خط باریک کشیدی و بدون شک فاصله ی دو رنگ را مرز بندی کردی.تو باید در تابلویی که خداوند می خواست بوسیله ی بندگانش بکشد نقش بنیادی می داشتی.در حقیقت تو قسمت های سخت این نقاشی را رنگ کردی.پس باید به احترام تو کلاس قیام کند و ما بلند شدیم.
آن روز فهمیدیم که چقدر به تجربه هایمان می بالیم و برای قضاوت کردن در مورد معلم جوانمان چقدر جوانیم.
ازترانه ها
«بیل گیتس»، رئیس «مایکروسافت»، در یک سخنرانی در یکی از دبیرستانهای آمریکا، خطاب به دانشآموزان گفت: «در دبیرستان خیلی چیزها را به دانشآموزان نمیآموزند». او هفت اصل مهم را که دانشآموزان در دبیرستان فرا نمیگیرند، بیان کرد.
به گزارش اصول بیل گیتس به این شرح است:
اصل اول: در زندگی، همه چیز عادلانه نیست، بهتر است با این حقیقت کنار بیایید.
اصل دوم: دنیا برای عزت نفس شما اهمیتی قایل نیست. در این دنیا از شما انتظار میرود که قبل از آنکه نسبت به خودتان احساس خوبی داشته باشید، کار مثبتی انجام دهید.
اصل سوم: پس از فارغالتحصیل شدن از دبیرستان و استخدام، کسی به شما رقم فوقالعاده زیادی پرداخت نخواهد کرد. به همین ترتیب قبل از آنکه بتوانید به مقام معاون ارشد، با خودرو مجهز و تلفن همراه برسید، باید برای مقام و مزایایش زحمت بکشید.
اصل چهارم: اگر فکر میکنید، آموزگارتان سختگیر است، سخت در اشتباه هستید. پس از استخدام شدن متوجه خواهید شد که رئیس شما خیلی سختگیرتر از آموزگارتان است، چون امنیت شغلی آموزگارتان را ندارد.
اصل پنجم: آشپزی در رستورانها با غرور و شأن شما تضاد ندارد. پدر بزرگهای ما برای این کار اصطلاح دیگری داشتند، از نظر آنها این کار «یک فرصت» بود.
اصل ششم: اگر در کارتان موفق نیستید، والدین خود را ملامت نکنید، از نالیدن دست بکشید و از اشتباهات خود درس بگیرید.
اصل هفتم: قبل از آنکه شما متولد بشوید، والدین شما هم جوانان پرشوری بودند و به قدری که اکنون به نظر شما میرسد، ملالآور نبودند.
آپارتمان 8/1 میلیارد تومانی در طبقه 54
گزارش خبرنگار فارس از مسئول فروش برج بینالملل حاکی است، برج 54 طبقه بینالملل تهران در تقاطع بزرگراههای کردستان و حکیم از طبقه نخست با پایه قیمت متری 2 میلیون و 370 هزار تومان شروع میشود و به ازای هر طبقه که اضافه میشود، بین 40 تا 60 هزار تومان به قیمت هر متر مربع اضافه میشود.
بنابراین گزارش، کوچکترین آپارتمان برج یاد شده 160 متر مربع و آپارتمانهای بالاتر با متراژهای بالای 200 تا 300 متر میباشند.
بنابراین گزارش، قیمت هر متر مربع آپارتمان در طبقه 54 برج بلندمرتبه ایران با احتساب قیمت پایه 73/2 میلیون تومان و افزایش 40 تا 60 هزار تومان به ازای هر طبقه در نهایت متری 5 میلیون و 970 هزار تومان یعنی نزدیک به 6 میلیون تومان خواهد بود.
براساس این گزارش، خرید یک آپارتمان 300 متری بر فراز برج 54 طبقه حدود 8/1 میلیارد تومان هزینه در بردارد.
اکبریان یک جوان بنگاهدار نیز به خبرنگار فارس گفت: آپارتمانهای 2 و 3 خوابه معروف به Pent house با متراژهای 200 تا 300 متری هستند که به قیمت 3 تا 5/3 میلیون تومان به فروش میرسند.
وی گفت: در این آپارتمانها همه گونه امکانات رفاهی مانند درهای التکرونیک، کلید برق حساس که خود به خود با حضور انسان روشن میشوند، آشپزخانه با سرویس کامل، یخچال دو در ساید بای ساید (پهلو به پهلو)، گازهای فر، سرخ کن، ماشین لباسشویی، ماشین ظرفشویی، مایکروفر و هودهای خارجی آشپزخانه هستند.
این بنگاهدار در مورد مشتریان آپارتمانهای لوکس، گفت: خریدار این برجها کاسبان بازار، بازرگانان، صاحبان کارخانه، وکیلان دادگستری و پزشکان متخصص هستند.
شاگرد بنگاهی که در خیابان نیاوران مشغول کار است، در پاسخ به مشتری که گفت: ببخشید آقا آپارتمان با قیمت 100 میلیون تومان سراغ دارید، گفت: ارزانترین آپارتمان این منطقه 150 میلیون تومان است.
این جوان که از ترس دعوای صاحبکارش حاضر نشد نام خود را بازگو کند و یا مصاحبه ای داشته باشد، با حسرت در پاسخ به این پرسش خبرنگار فارس که ویژگی آپارتمانهای شیک چیست و نرخ خرید آنها چقدر است، گفت: این آپارتمانها همه امکانات رفاهی را دارند و قیمت آنها بین متری 3تا 5 میلیون تومان است.
وی ادامه داد: چه فایده ما که همه اش کار میکنیم و آخر ماه 400 هزار تومان بیشتر نمیگیریم، ولی افراد پولدار هرچه بخواهند با پول تهیه میکنند، این آپارتمانها را فقط پولدارها میخرند.
تصاویر بیشتر http://www.internationaltower.ir/per/gallery.html
برگرفته از ترانه ها
به عزیزی که برایم یادداشت گذاشته بود و خواسته بود از خودم برایش بنویسم :
من بیشتر در مدیریت ها کار کرده ام اداره ومدیریت مدارس معتقدم تشویقها پایان می پذیرد..........مدالها را گردوغبار فرا می گیرد....... برنده ها خیلی زود فراموش می شوند ولی معلمی که در پیشرفت تو نقش داشته یا انسانهایی که در قلب تو احساس خاص وزیبایی را به وجود آورده اند ویا کسانیکه زمان احتیاج به تو کمک کرده اند وکسانیکه به زندگی تو معنا بخشیده اند هرگز.... خوب آنهارا بیاد آورد آنها نه مدال زیاد دارند ونه ثروت زیاد هیچ چیز ندار ند ولی در قلب تو چی ؟ نمیدانم چرا ..ولی بهترین دانش آموزان من در مدت خدمتم آنها یی بودند از نظر بعضی ها ناهنجار بنظر می رسیدند چه بگویم آیا بگویم که عشق سرسخت ترین قلبها را نرم میکند آن چنان که خودت هم تصور ش را نمی کردی نه تظاهر به عشق که این بدتر هم میکند ولی صادقانه و مخلصانه عشق ورزیدن روح دار د و معلم باید چنین باشد و هرکس دیگر.............. کمی هم باید از خودمان گله کنیم نه دیگران ...
من به خدا ایمان دارم حتی اگر ساکت باشد
من به خور شید ایمان دارم حتی اگر ندرخشد
من به عشق ایمان دارم حتی اگر تنها باشم
...........................
تو مثل کوی بن بستی دل من
تهیدستی ، تهیدستی دل من
اگر یک ذره بو می بردی از عشق
به دنیا دل نمی بستی دل من