یکی از افرادی که لزوم داشتن هدف را برای انسان به بهترین شکل تشریح نموده دکتر ویکتور فرانکل است . فرانکل ، کتاب مشهور خود « انسان در جستجوی معنی » را هنگامی که در جنگ جهانی دوم در یک اردوگاه کار اجباری اسیر بود ، به رشته تحریر کشید . وی مدت زیادی در اردوگاه کار اجباری گرفتار بود ، در حالی که تنها وجود برهنه اش برای او باقی مانده بود و سپس پدر ، مادر ، برادر و همسرش یا در اردوگاه جان سپردند و یا به کوره های آدم سوزی سپرده شدند . خواهرش تنها بازمانده این خانواده بود که از اردوگاه کار اجباری جان سالم به در برد. او چگونه زندگی را قابل زیستن می دانست ؟ در حالیکه همه اموالش را از دست داده بود ، از گرسنگی و سرما و بی رحمی رنج می برد و هر لحظه در انتظار مرگ بود . او براستی چگونه زنده ماند ؟ پیام او که با چنان شرایط هولناکی دست و پنجه نرم کرده است ، شنیدنی و به یاد ماندنی است .
فرانکل در اردوگاه مرگ به تحقیق شگفت انگیزی در مورد مرگ و زندگی انسانها دست زد و پس از مدتها بررسی به نتیجه عجیبی رسید کـه از هـر 28 اسیـر اردوگاههای مـرگ ، تنها یک نفر امکان زنده ماندن پیدا می کند . آنگاه این سوال برای او مطرح شد که آن فرد ، واجد چه شرایطی بود که توانست از آن زندان مخوف بگریزد و دیگران تاب مقاومت نیاورده و از پای در آمدند .
پژوهش های این پزشک و روانکار و اطریشی دستاورد مهمی به ارمغان داشت . او به این نتیجه رسید که :
افرادی که موفق می شدند از اردوگاههای آدم سوزی فرار کنند ، نه الزاما ً از لحاظ جسمانی قوی و تندرست بودند و نه خیلی با هوش تر از دیگران بودند ، بلکه آنها کسانی بودند که به هر عنوان ، دلیل محکمی برای زنده ماندن خویش پیدا می کردند و یا به عبارت دیگر ، هدف نیرومندی برای خود می گزیدند ، جالب آن است که خود فرانکل ، تنها یک هدف برای خود اختیار کرده بود و آن اینکه یک بار دیگر چهره همسرش را ببیند . کسانی که موفق به فرار از آن اردوگاه ها می شدند هر کدام هدفهای متفاوتی در سر می پروراندند ولی بدون استثناء هدفهای قوی و روشنی برای خود در نظر گرفته بودند .
دکتر فرانکل در سال 1942 یعنی در سن 37 سالگی به دست نازیها اسیر شد و قطاری او را به سمت شمال شرق برد ، به « آشویتس » اردوگاه مرگ ، جایی که کشتار سازمان یافته 6 میلیون نفر در آن تدارک دیده شده بود . این اردوگاه به میدان تجربیات وحشتناک و آزمایشگاه واقعی او تبدیل شده بود آزمایشگاهی که بسیار ارزنده ولی به شدت دردناک بود . آنچه به ابهامات ذهنی او وضوح و تبلور بخشید ، عبور از گذرگاهی بس مخوف بود که چه بسیار انسانها در نیمه راهش جان باختند.
نامبرده با مشاهده خود و دوستانش که همه چیزشان را از جمله : خانواده ، کار ، دارایی ، سلامتی ،پوشاک و شخصیتشان را از دست داده بودند ، بتدریج مفاهیم مربوط به هدف و مقصود انسانی را در خود رشد و توسعه داد . او چندین بار به فاصله نزدیکی از اتاقهای گاز آشویتس و داخو، جان سالم به در برد و رفتار اسرا و نازیها را مورد توجه عمیق قرار داد و جزئیات آن را به خاطر سپرد و زنده ماند برای اینکه آن خاطرات را ثبت کند .
فرانکل از مشاهدات واقعی زندگی انسانهای بینوایی الهام گرفت که همه روزه در مقابل مرگ قرار داشتند .این تجربیات ، وی را قادر ساخت که از دایره نظریه فروید خارج شود . فروید معتقد بود طرز رفتار انسانها در زمان عادی و سلامتی با هم فرق می کند ، ولی اگر آنها از غذا برای مدتی محروم شوند رفتار آنها بتدریج با هم تشابه پیدا کرده و به هم نزدیک می شوند . فرانکل با این نظر موافق نیست . او می گوید ما در اردوگاه شاهد عکس این موضوع بودیم . می دیدیم هنگام روبروشدن با موقعیتهای غیر قابل تحمل ، بعضی دچار فساد می گردند ، در صورتیکه عده دیگر کماکان بزرگی و منش خود را حفظ می کنند .
فرانکل می افزاید که افراد هنگامی که در معرض شکنجه های سخت و گرسنگی قرار می گرفتند ، اگر منظور و هدفی در زندگی داشتند به زندگی ادامه می دادند ولی آنهایی که هدفی نداشتند به زودی از بین می رفتند . نزدیک به یک بیستم افرادی که در اردوگاه آشویتس زندگی می کردند بدون استثناء آنهایی بودند که در زندگی ، خود را مسئوول کاری می دانستند یا علاقه شدیدی به دیدار دلدادگان خود داشتند .
در اردوگاههای مرگ ، زندانیها و هم بندهای فرانکل به وی می گفتند که دیگر هیچ انتظاری از زندگی ندارند . وی جواب می داد ، بر عکس ، زندگی از آنها انتظاراتی دارد . زندگی از هر فردی می خواهد که در آن سهمی داشته باشد . حال ، این افراد هستند که سهم و وظیفه خود را تشخیص دهند .
دنیس ویتلی یکی از مشاوران برجسته مدیریت و رهبری که شهرت جهانی دارد ، این نکته را به شکل جالب و موزونی بیان می کند :
آنجا که زندگی هست ، امید هم هست .
آنجا که امید هست ، تصور و خیال هم هست .
آنجا که تصورات روشن تکرار شوند ، هدفها تشکیل می گردند.
هدفها عبارتند از : طرحهای زندگی که افراد موفق ، در آنها تأمل نموده ، جزئیات طرح را به هم پیوند می دهند و می دانند که اگر طرح ، جزء تعهد باطنی آنان قرار گیرد موفقیت آنها قطعی است .
فرانکل با معرفتی که زائیده تجربیات دست اول او بود از اردوگاه مرگ بازگشت . به نظر او زندانبانان و مسئولین سفاک اردوگاههای کار اجباری در جریان رفتار وحشیانه و خشونت بار خود با زندانیان ، این حقیقت را با بهای سنگین به ثبت رساندند که :
انسان موجودی آزاد است که همیشه حق انتخاب دارد . انسان واکنش خود را در برابر رنجها و سختیها ناخواسته و پیش آمده ، و شرایط محیطی ، خود انتخاب می کند و هیچکس را جز « خود » او یارای آن نیست که این حق را از او باز ستاند .
زندگی پر مشقت زندان ، فرانکل را بر این باور داشت که :
« آنچه انسانها را از پا در می آورد ، رنجها و سرنوشت نامطلوب شان نیست بلکه بی معنا شدن زندگی است که مصیبت بار است و معنی تنها در لذت و شادمانی نیست ، بلکه در رنج و مرگ هم می توان معنایی یافت .
او درباره اسرای هم بند خود در اردوگاهها می نویسد : بیچاره آنکس که می پنداشت زندگی دیگر برایش معنایـی نـدارد ، نـه هدفـی داشت و نه انگیزه و مقصودی ، چیزی او را به زندگی گره نمی زد و چون به اینجا می رسید دیگر کارش ساخته بود.
رویاها و آرزوهای خود را به هدف تبدیل کنید !
آرزو داشتن با هدف داشتن تفاوت زیادی دارد . آرزو معمولا ً دور و دراز، مبهم و نامشخص و بی پایه و اساس است در حالیکه هدف ، قابل دسترس ، واضح و روش و مبتنی بر ضوابط و اصول می باشد . هر کس ممکن است آرزوها یا رویاهای طلایی در سر داشته باشد ولی فقط عده کمی به آن دست می یابند . اولین و مهمترین گام در جهت تحقق آرزوها این است که آنها را به هدف تبدیل کنیم . وقتی آرزو به هدف تبدیل شود سرو سامان پیدا می کند و قوت می گیرد. اغلب واهی است و پایه و اساسی ندارد ولی هدف مبتنی بر یک سری واقعیات است ، اگر چه ممکن است این واقعیات ، دشوار یا ناشدنی به نظر آید . زمانی برای بشر گام نهادن بر روی کره ماه رویایی بیش نبود و به نظر ناممکن می رسید . هنگامی که این رویا به هدفی استوار و نیرومند تبدیل گردید بتدریج اسباب و لوازم نیل به آن فراهم گردید و سرانجام فتح شد.
هنری فورد آرزو داشت که وسیله ای بسازد که مردم عادی بتوانند با آن از جایی به جای دیگر نقل مکان کنند . قبل از تصمیم وی ، وسیله ای برای رفت و آمد خواص و اشراف زادگان وجود داشت ولی آنقدر گران بود که برای افراد عادی امکان استفاده از آن نبود . فورد ، آرزوی خود را به هدفی واضح و روشن تبدیل کرد و تمام تلاش و کوشش خود را به کار گرفت تا سرانجام اتومبیل مورد نظر خود را تولید و به راه انداخت . باید به این نکته اعتراف کرد که رویاها کم یا بیش در سر همه وجود دارد . مهم آن است که ما چه برخوردی با رویاهای خود می کنیم . نحوه این برخورد ، سرنوشت ساز است .
رویا را می توان به یک عنصر قوی و نیروبخش تبدیل کرد و نیز می توان در آن غرق شد ! و منتظر غریق نجات ماند !
یکی از اندیشمندان این موضوع را به شکل زیبا و دلپذیری بیان کرده است : اگر شما در هوا کاخی درست کرده اید ، لزومی ندارد زحماتتان به هدر رفته باشد ؛ به شرح آنکه در زیر این کاخ آسمانی ، شالوده ای هم برای آن بنا کنید !!
وقتی هدفها واضح ، روشن و حساب شده باشد و به اندازه کافی در ذهن تکرار شود ، حتی کمبودهای جسمانی و تحصیلی نیز نمی تواند دلایل ( یا بهتر بگوئیم بهانه های ) کافی برای عدم موفقیت در زندگی باشد . در شرح حال یکی از قهرمانان حرفه ای تنیس جهان نقل کرده اند که پاهای وی به علت بیماری زمان کودکی معیوب بوده و عضلات بازوانش ، چنان ضعیف شده بود که نمی توانست حتی یک راکت تنیس را در دست گیرد . والدین او دورگه بودند و او در کلبه محقری در مزارع نیشکر در کشور اکوادر پرورش یافت و پیوسته مورد تحقیر و استهزای تنیس بازان قرار می گرفت . مدت 8 سال ، همه تلاشهای او برای رسیدن به مقام قهرمانی تنیس بازان غیر حرفه ای ، با شکست روبه رو می شد . اگر او در راه رسیدن به هدف خود با شکست روبـرو می شد مسلما ً هیچکس او را مقصر نمی دانست زیرا انواع موانع در سر راه او قرار داشت ، ولی او شکست نخورد .
در سال 1958 در مسابقاتی که در شهر سانفرانسیسکو برگزار شد ، این قهرمان موفقیتی به دست آورد که هیچکس آن را امکانپذیر نمی دانست او قهرمانان سرشناس تنیس را یکی پس از دیگری شکست داد و به مقام قهرمانی تنیس حرفه ای جهان رسید .
اگر رویا به هدف تبدیل نشود ، واهی و بی پایه و اساس می ماند و تکرار آن منجر به عادت می شود . بسیاری از افراد به رویا عادت می کنند و « رویایی » مـی شوند. و دل به رویاهای واهی می سپارند و مدتها دراین حالت می مانند . اینگونه افراد از واقعیت فاصله میگیرند و به جای تلاش و جد و جهد ، مدام در رویاهای خود غوطه می خورند . خطر بزرگی که آنها را تهدید میکند از دست دادن زمان و نیروی فکرو اندیشه است . آنها موقعی به خود می آیند که همه چیز خود را از دست داده اند و جبران آن برایشان بسیار مشکل است . نباید قربانی رویاها شد ، بلکه باید رویاها را به خدمت گرفت و به هدفهایی عالی و مثبت تبدیل کرد . هدفهایی کاملا مشخص و سازنده که انسان را از وضع موجود به وضع مطلوب سوق دهد و در سیر دائمی بهبود به حرکت درآورد .
رابرت اورلی به نقل از مجله ریدرز دایجست از قول یکی از صاحبان صنایع به نام "هنری کایزر" می نویسد :
یکی از راههای کسب موفقیت بیشتر در کار این است که مشخص کنید بیش از هر چیز به چه علاقمند هستید و سپس هدفها و نقشه های خود را برای رسیدن به این هدفها روی کاغذ بنویسید .
اخیراً گزارشهای تکان دهنده ای از وضعیت افسران و کارمندان بازنشسته منتشر شده است . یکی از این گزارشها که حاصل بررسیهای شرکتهای بیمه و سازمانهای بازنشستگی آمریکایی است حاکی از آن است که بیشتر افراد پس از بازنشستگی بیش از چهار تا هفت سال عمر نکرده و قادر نیستند مدت زمان زیادی از مزایای بازنشستگی استفاده کنند این بررسی نشان می دهد که افراد اغلب پس از بازنشستگی هدف معینـی را دنبـال نمی کنند و دچار سرگردانی می شوند و از هر گونه فعالیت کناره گیری می کنند . باید دانست که بسیاری از بیماریها نتیجه داشتن افکار منفی است و افکار و اندیشه های منفی همچون طوماری روح و جسم انسان را در هم می پیچد .
نگاهی به دور و اطراف ، مارا با انبوه بیشماری از افراد آشنا می کند که دارای زندگی بی هدف و نامشخصی هستند . از این لحظه به لحظه دیگر،از امروز به فردا ، از امسال به سال دیگر ، با وضعی نامناسب در زندانی که خود برای خود ساخته اند به سر می برند . آنها روزها به سر کار خود می روند تا ببینند که چه پیش می آید یا شانس برایشان چه ارمغانی می آورد . دکتر ویتلی از قول دو تن از دانشمندان به نامهای " توماس کارلایل " و " ارل نایتینگل " انسانها را با کشتی سوارانی مقایسه می کند که 95 درصد آنها در کشتیهای بدون سکان و راهنما ، در معرض وزش هر بادی بوده و ناامیدانه تسلیم قضا و قدر هستند . این 95 درصد عقیده دارند که روزی به سلامتی به گل نشسته یا به صخره های زیر آب می خورد و متوقف می شود . پنج درصد دیگر از کشتی سواران که جزء پیروزمندان هستند با حوصله و بررسی ، روی هدف معینی تصمیم میگیرند ، مسیر خود را با دقت از روی نقشه های دریایی تعیین و بحر پیمایی را به طرف مقصود نهایی شروع می کنند . آنها از یک بندر به بندر دیگری که در نقشه ، قبلاً تعیین شده و در نظر دارند رسیده و سرانجام به مقصد مورد نظر می رسند .
کاپیتان یا فرمانده کشتی ممکن است 99 درصد مقصد واقعی و مسیر خود را ندیده باشد ولی می داند که مقصد چیست و آنها اکنون در کجا هستند . بنابراین ، چون بعد از هر بندر ، بندر دیگری که باید بدان برسد می شناسد ؛ مسیر را کاملاً بررسی نموده و از بروز هر فاجعه جلوگیری می کند و آنگاه با اطمینان کامل به طرف مقصود پیش می رود و به آن می رسد . کیم – وو – چونگ دراین رابطه نظر جالبی دارد ، او می گوید : تاریخ متعلق به افراد صاحب هدف است ، تنها ملتهایی که سعی دارند به تفکرات و اهداف خود واقعیت ببخشند قادرند پیشقراولان تاریخ باشند . اهداف شما باید به زلالی آب چشمه و در عین حال شکوهمند و عظیم با شد . شما باید بتوانید جهانی را در قلوب خود جای دهید و آرزوهایتان با عظمت و شکوه آسمان باشد .
ترانه ها