آسیابان دهکده شیوانا خسته و درمانده نزد شیوانا آمد و از او در مورد مشکلی که برایش پیش آمده کمک خواست. شیوانا از او توضیح خواست و آسیابان گفت: " آسیاب بزرگ دهکده متعلق به من است. برای آرد کردن غلات و دانه های غذایی مردم دهکده و روستاهای اطراف من نیاز به حداقل ده کارگر دارم. البته کارگرانی که نیازمند کار هستند در این منطقه کم نیستند. اما من هر کارگری که استخدام می کنم بعد از یکماه متوجه می شوم که آنها یکی یکی مرا ترک می کنند و به سراغ کار کم درآمدتری می روند. به زبان ساده تر این کارگران حاضرند در جایی دیگر کارسخت تری انجام دهند و حقوق کمتری بگیرند اما در آسیاب من کار نکنند!؟حال دست تنها مانده ام و نمی دانم چه کنم! مرا راهنمایی کنید." شیوانا تعدادی داوطلب از شاگردان مدرسه انتخاب کرد و به آسیابان گفت از فردا صبح من و این شاگردان به عنوان کارگر به مدت یک ماه در آسیاب تو کار می کنیم و آخر هر روز هم حقوق خود را از تو می گیریم. اینطوری در عمل می فهمیم که مشکل تو کجاست." روز بعد شیوانا و شاگردان داوطلب در آسیاب شروع به کار کردند. ظهر که شد آسیابان با ظرف های پر از غذا نزد آنان آمد و در حالی که آنها مشغول تناول غذا بودند به آنها گفت:" اکنون که برایتان غذا آوردم انتظار دارم که درست کارکنید و به خاطر داشته باشید که اگر من نباشم این ظرف غذا هم امروز گیرتان نمی آمد. همینطور به یاد داشته باشید که کارگر برای کار در آسیاب زیاد است و اگر یکی از شما کم کاری کند و یا از زیر کار دربرود بلافاصله عذرش را خواهم خواست و به جای او کسی دیگر را استخدام خواهم کرد!" غروب آن روز وقتی شاگردان مدرسه می خواستند مزد خود را بگیرند دوباره آسیابان هنگام پرداخت اجرت شروع به سخنرانی کرد و گفت:" یادتان باشد که فردا ممکن است این پول گیرتان نیاید. پس امروزتان را شکرگذار باشید و فردا با جدیت و تلاش بیشتری کار کنید تا مبادا این شغل خوب را از دست بدهید!" شیوانا وقتی این رفتار مرد آسیابان را دید خطاب به او گفت:" دیگر نیازی نیست من و شاگردانم یک ماه وقتمان را اینجا تلف کنیم تا دلیل بی کارگر بودن تو را کشف کنیم. مقصر اصلی اینکه کسی برای کار در آسیاب تو رغبتی ندارد خودتو هستی! تو با ناامن سازی شغل کارگری و تهدید جایگزینی و تاکید پیوسته بر ناپایدار بودن شغل باعث می شوی که کارگری که برای تو کار می کند از فردای خودش مطمئن نباشد و همیشه به صورت درختی بی ریشه باشد که با اولین سیل به هر جا صلاح و آرامشش در آن باشد نقل مکان کند. تو با تهدید شغل کارگران آنها را نسبت به آینده کاری خودشان نامطمئن و مردد می سازی و طبیعی است که کارگرها برای شغلی مطمئن تر و پایدارتر به سراغ کاری کم درآمد تر اما با ثبات تر بروند. درخت ها را از ریشه در می آوری و بعد گله و شکایت می کنی که چرا با اولین سیل همه درخت ها روی آب شناور شدند و رفتند! مقصر خودت هستی و از بقیه برای کمک به تو کاری ساخته نیست.
از این سایت:http://www.karafarini.ir/
همه ی ما در بعضی مراحل زندگی مجبور به سخنرانی کردن می شویم. مصاحبه ای
برای کار جدیدتان است؟ سخنرانی برای ناظر یا هیئت مدیره ی شرکت محل
کارتان است؟ بله، همه ی این ها سخنرانی های بسیار مهمی هستند و می توانند
آینده ی شما را رقم بزنند. پس نگذارید که این فرصت ها از دست بروند بدون
اینکه شانس موفقیتتان را بالا ببرید.
در اینجا به نکاتی اشاره می کنیم که هنگام سخنرانی کردن برای شنوندگانی
حرفه ای و متخصص باید به خاطر داشته باشید.
1- شنوندگان را هم درگیر کنید
شنوندگان هم دوست دارند که وارد ماجرا شوند، نه اینکه فقط گوش کنند و
حوصله شان سر برود. شما باید به آنها برای نشستن و گوش دادن به حرفهایتان
دلیل بدهید. 30 تا 90 دقیقه زمان دارید تا بتوانید توجه آنها را جلب
کنید. می توانید همان تکنیک قدیمی شروع کردن سخنرانی با یک جوک را به کارگیرید. اما...شاید زیاد هم ایده ی جالبی نباشد.
اشتباه نکنید--مطمئناً دادن یک جنبه ی شوخی آمیز به سخنرانیتان قابل قبول
است. اما اگر این جنبه را به صورت کلی وارد سخنرانی کنید با اینکه
سخنرانی را با یک جوک شروع کنید بسیار متفاوت است. پس بهتر است که آن رابا یک سوال آغاز کنید. این تکنیک بسیار جواب می دهد. چون شنوندگان را هم
وارد بحث می کند. تکنیک دیگری که گه گاه توسط بعضی سخنرانان به کار گرفته می شود بردن نام بعضی از اشخاص بین حضار است.
2- سرزنده و با روح باشید
بهترین سخنرانان کسانی هستند که چه در حرکاتشان و چه در سخن گفتنشان باروح و سرزنده هستند. خوب نیست که خود را پشت سکو پنهان کنید یا فقط درگوشه ای باستید. دفعه ی بعد این کار را امتحان کنید: وقتی برای یک گروه20 نفره یا بیشتر سخنرانی می کنید، حین صحبت کردن بین شنوندگانتان راهبروید. هر از چند گاهی ایستاده و دستتان را روی شانه ی یکی از شنوندگان قرار دهید. با این کار باعث خواهید شد که توجه آنها به شما بیشتر جلب شده و به حرفهایتان دقیق تر گوش کنند.
3- صدایی تاثیرگذار داشته باشید
روی چیزی که می خواهید تحویل دهید، زمان بگذارید. کسی توقع ندارد که مثل
یک گوینده ی تلویزیون بیایید و بروید. باید بتوانید صدایی خوشایند وسرگرم کننده تحویل دهید. هنگام سخنرانی به این چهار نکته توجه داشته باشید: تن صدایتان را هر از گاهی تغییر دهید، درجه ی صدا را بالا و پایین ببرید، سرعت صحبت کردنتان را تغییر دهید، و گاه گاهی برای تاثیر گذاری بیشتر سکوت کنید.
4- از کارهایی که باعث پرت کردن حواس شنوندگان می شود دوری کنید
هیچ چیز به اندازه ی این کار نمی تواند یک سخنرانی را خراب کند. چند وقت
پیش مدیری را دیدم که سخنرانی اش را فقط به خاطر اینکه با پول خردهای توی
جیبش بازی می کرد از دست داد. بعد از سخنرانی کسی درمورد محتویات سخنرانی او حرفی نمی زد، همه فقط می گفتند که چقدر از صدای جرینگ جرینگ پول خردها اعصابشان خرد شده است. کنار گذاشتن این عادت ها کار سختی نیست. گه گاه هنگام تمرینات سخنرانیتان فیلمبرداری کنید و بعد آنرا مرور کرده و پی به عادت های آزاردهنده تان ببرید تا بتوانید آن ها را کنار بگذارید.
5- لباس مناسب بپوشید
روزی با یکی از مدیر عاملان صحبت می کردم که می گفت اولین چیزی که در
برخورد با یک فرد به آن توجه می کند لباس هایش است. باید بتوانید طوری
لباس بپوشید که حداقل یک پله از حضار بالاتر باشید. متوجه باشید که کفش
های ارزان، شلوار جین و بلوزهای رنگی مناسب انجام یک سخنرانی نیست. به
لباس پوشیدنتان خیلی دقت کنید.
6- حرف های تازه بزنید
از تکرار کردن داستان ها و خاطرات همیشگی پرهیز کنید. حرف های تازه
بزنید. سعی کنید در سخنرانیتان جایی هم برای وقایع روز باز کنید. حتماً
آن روز یا آن هفته اتفاق جدیدی افتاده است که در موردش صحبت کنید. حرف ها و مطالب تکراری شنوندگان را خسته و بی حوصله خواهد کرد. حرف های جدید برعکس آنها را راغب به گوش کردن و توجه بیشتر می کند.
7- تمرین داشته باشید
چندین مرتبه تمرین کردن سخنرانیتان می تواند باعث موفقیتتان شود چون
معمولاً رقبایتان این کار را نخواهند کرد. معمولاً افراد فقط چند دقیقه
قبل از سخنرانیشان نگاهی به نوشته هایشان می اندازند، اما سخنرانان موفق
همیشه برای تمرین آن هم وقت می گذارند. یک سخنران واقعی از قبل برنامه
ریزی می کند که چطور سخنرانی خود را شروع کند و چطور به پایان برساند. می دانند که چه موقع بین حضار راه بروند و دست روی شانه ی چه کسی بگذارند.می دانند که چه زمانی سکوت کرده و چه زمانی تن صدایشان را تغییر دهند. می دانند که به کجا نگاه کنند. با تمرین کردن مطمئناً سخنرانی بهتری ارائه خواهید داد.
| |
الگو گرفتن آموزش و پرورش از رفتار ناشیانه دانشآموزان، نشانه توجه جدی کارشناسان محترم آموزش و پرورش به روشهای مشارکتی در یادگیری است!
سازمان آموزش و پرورش شهر تهران کتابی با عنوان «مبانی تربیت اسلامی» را برای آموزشهای ضمن خدمت به چاپ رسانده که حرف و حدیثهای فراوانی را به دنبال دارد.
بنابر آنچه که در شناسنامه کتاب آمده است، کتاب تلخیصی از دو کتاب تعلیم و تربیت اسلامی مراکز تربیت معلم (محمد علی سادات) و نگاهی دوباره به تربیت اسلامی (دکتر خسروباقری) است که البته بخش عمده این مجموعه 126 صفحهای از کتاب محمدعلی سادات بوده و قسمت کوتاهی از کتاب دکتر باقری با حذف مطالب کاربردی، انتخاب شده است.
نکات جالب و قابل توجه فراوانی در اینباره وجود دارد:
1 - کتابی که از دو منبع کاملاً مشخص خلاصه شده است علاوه بر گردآورنده، هم توسط فرد دیگری مورد بازنگری و اصلاح قرار گرفته و هم ویراستار دارد!
2 - کتاب در دی ماه 85 به چاپ هفتم رسیده و با شمارگان 5000 جلد و قیمت هزارو پانصد تومان عرضه شده است. البته کتاب به معلمان هزار تومان فروخته میشود.
اولاً چرا باید کتاب 126 صفحهای هزار و پانصد تومان قیمت داشته باشد و دلیل تخفیف 33 درصدی آن چیست؟ و ثانیاً چرا باید چنین کتابی به سفارش گروه ارتقای علمی و منابع انسانی سازمان آموزش و پرورش شهر تهران و با استفاده از امکانات افرادی که موقعیتهایی در آموزش و پرورش دارند، تهیه شود؟
چه مهارت و کدام هنر در تهیه کتاب به کار رفته که گروه ارتقای علمی به چنین سفارش ویژهای اقدام کرده است؟
3 - کتابی به عنوان منبع آموزشهای ضمن خدمت معلمان شهر تهران معرفی شده و به چاپ هفتم رسیده و با روندی کاملاً ویژه سفارش داده شده و به چاپ رسیده است.
اگرچه این اقدام بیسابقه نیست و متأسفانه از این گونه آموزشهای ضمن خدمت سفارشی زیاد دیدهایم، اما بالاخره ناشیگری هم حد و اندازهای دارد! آیا این امکان وجود نداشت که کتابهای اصلی به عنوان منبع معرفی و بخشهایی از آنها برای آموزش ضمن خدمت انتخاب میشدند؟
آیا نمیشد بخشهای انتخابی را به صورت پلیکپی وجزوه به معلمان داد؟ آموزش و پرورش که در جزوه سازی سابقه طولانی دارد و آموزشهای جزوهای در جایگاههای مختلف آموزش و پرورش بسیار رایجند!
4 - گردآورنده یا اصلاح کننده محترم کتاب حتی وقت و حوصله نوشتن مقدمه یا پیشگفتاری برای کتاب را نداشتهاند و ظاهراً فقط فرصت کردهاند که زیر قسمتهای انتخاب شده خط بکشند تا تایپیست بقیه کارها را خودش انجام دهد! اینجا آن ضربالمثل «آفتابه لگن هفت دست...» مصداق پیدا میکند.
شاید چاپ چنین کتابی آن هم با چنین کاربردی، اقدامی نمونه و بینظیر در نوع خود باشد؛ کتابی خلاصه شده از دو کتاب دیگر، با گردآورنده، بازنگری و اصلاح، ویراستاری و مدیر فنی و غیره! اگر واقعاً کتابهایی که منبع قرار گرفتهاند منظور آقایان را تأمین نمیکرد، آیا هیچ راهکار دیگری وجود نداشت؟
نکته بسیار مهم عنوان کتاب یعنی «مبانی تربیت اسلامی» است که انگار در هیچ وضعیت دیگری، به غیر از تدبیر آقایان قابل انتقال و آموزش نبود! حذف قسمتهایی از مباحث انتخاب شده هر کتاب و یا مثلاً آوردن ترجمه آیه بدون ذکر متن اصلی آیه، کاری فنی، حرفهای و کارشناسانه بوده که احتمالاً به فکر نویسندگان کتابها یعنی دکتر سادات و دکتر باقری نرسیده است!
5 - آیا در آموزشهای ضمن خدمت، سلسله مراتب یا سیستمی شبیه پودمان وجود ندارد تا جایگاه هر آموزش را بین آموزشهای دیگر مشخص کند؟ وقتی «مبانی تربیت اسلامی» را به یک معلم باسابقه 15-10 سال خدمت آموزش میدهیم، چه معنایی دارد؟ یا او این آموزشها را از ابتدا تاکنون ندیده است که جای ایراد جدی برای نظام آموزش و پرورش دارد؟
یا هدف استمرار و ارتقای آموزشهاست که در این صورت، آیا نباید دنبال منابع تکمیلی و آموزشهای سطوح بالاتر باشیم؟ اگر قرار باشد معلم بعد از دو دهه خدمت، دوباره و یا چند باره، مبانی بخواند، پس چه زمانی نوبت به مراتب دیگر میرسد؟
6 - تغییر اهداف، همه چیز را تغییر میدهد. وقتی به جای آن که هدف از آموزشهای ضمن خدمت استمرار و ارتقای آموزشها باشد، هدف روزمرگی، پر کردن وقت معلم، اعطای مدرک و امتیاز باشد محصول آن چیزی جز کتاب مبانی تربیت اسلامی نخواهد بود.
ای کاش کارشناسان محترم، سری هم به کتابهایی چون جلد دوم نگاهی دوباره به تربیت اسلامی (دکتر خسرو باقری)، تعلیم و تربیت اسلامی/ رویکرد کلاننگر (دکتر حسن ملکی) و نمونههای دیگر میزدند تا واقعاً زمینههای ارتقای آموختههای معلمان را فراهم میکردند.
7 - آموزش ضمن خدمت معلمان، یعنی معجونی که همه چیز در آن یافت میشود غیر از «استمرار و ارتقای آموختهها». شاید آموزشهایی مانند اقدام پژوهی، ICDL و نمونههای دیگر به درد معلم بخورند، اما هنوز هم عناصری چون «هدفمندی و نظامدار بودن» در این آموزشها دیده نمیشوند.
مانند بسیاری دیگر از فعالیتهای جاری در آموزش و پرورش، آموزشهای ضمن خدمت هم کاری است که باید انجام شود و بالاخره گروهی و ستادی و تشکیلاتی دارد که همانند گروههای دیگر، در دنیای خودشان سیر میکنند!
بعد از سالیان سال رواج آموزش ضمن خدمت در آموزش و پرورش، کدام هسته یا گروه علمی و تخصصی، این آموزشها را پیشبینی و طراحی میکنند؟ کدام منابع و کتابهای نظامدار و کددار تولید شدهاند تا ارتباط آموزشها را با هم مشخص کنند؟ آموزش و پرورش بر مبنای کدام نیازسنجی، به تولید کدام محتوای متناسب با نیازهایش دست زده است؟
تلقی معلمان که مخاطبان این آموزشها هستند از آموزشهای ضمن خدمت چیست؟ هزینههای مصرف شده برای تشکیلات آموزشهای ضمن خدمت، چه بازدهی مشخصی داشتهاند!
8 - به اساتید محترم محمدعلی سادات و دکتر خسرو باقری توصیه میکنیم یک جلد از کتاب «مبانی تربیت اسلامی» را تهیه فرمایند شاید به نسبت کتابی که خودشان نوشتهاند مطالب و نکات بیشتر و بهتری گیرشان آمد!
منبع :ttp://www.hamshahri.net/News/?id=1657 یک معلم با سابقه
P زندگی خود را بازپس گیر؛ فقط یک ساعت از 24 ساعت روزت را وقف خودت کن تا 23 ساعت باقی مانده تحت فرمان تو قرار گیرد.
P 10 دقیقه اول را با تحلیل 24 ساعت گذشته شروع کن. تک تک کارهایی را که کرده ای مرور کن، آنچه را که می شد بهتر انجام داد یا تغییر داد یا بایستی به نحوه دیگری انجام می شد در دفترت یادداشت کن.
P اهداف امروز را در 10 دقیقه بعدی مشخص کن. در واقع امروز تمام آن چیزی است که در اختیار داری.دیروز از دست رفته است و فردا شاید هرگز نیاید. امروز همیشه از آن توست. امروز است که فردا را بنا می نهد.امروز تو را جایی می برد که می خواهی بروی. با دگرگون کردن امروز می توانی جهان را دگرگون کنی. امروز هدیه ای است از سوی خداوند. به همین دلیل است که آن را «بودن در لحظه» می خوانند.
P در 10 دقیقه آخر اهداف دراز مدت خود را مشخص کن.این اهداف را به سه بخش تقسیم کن:
P اهداف 24 ساعت،هفت روز و 12 ماه آینده.
P درست است کسی نمی تواند زمان را متوقف کند اما می تواند نحوه استفاده از آن را تحت کنترل در بیاورد.
P ارتباط ضعیف یا نامفهوم با دیگران از عمده ترین عوامل اتلاف وقت است.
P ارزش هرچیز را با مقدار وقتی که حاضرید صرف آن کنید اندازه گیری کنید.
P هر روز مقداری از وقتتان را به این اختصاص دهید که در مورد هدف های اصلی و واقعی خود و راه های بهتری که از طریق آنها می توانید روز به روز به هدف های خود نزدیک تر شوید فکر و تامل کنید.
P همیشه برای انجام کارهایتان جدول زمان بندی شده داشته باشید و تمام کارها و قرار ملاقات ها را در آن بنویسید.
P رشد شخصیت عامل اصلی صرفه جویی در وقت است هر قدر انسان برتری شوید با صرف وقت کمتری می توانید به هدف های خود برسید.
P هرکاری که انجام می دهید در واقع دارید وقت خود را می فروشید، آن را ارزان نفروشید.
http://www.hamshahrionline.ir/News/?id=14839 |
با کنترل خشم از زندگی لذت ببریم |
همه ما با حالت روحی خشم آشنا هستیم و در زندگی بارها آن را تجربه کرده ایم. خشم نوعی هیجان روحی است که اغلب بر اثر واکنش شخص نسبت به رفتار ناشایست دیگران بروز میکند. خشم می تواند یک رنجش و ناراحتی زودگذر باشد و یا یک عصبانیت تمام عیار، در هر حال پدیدهای کاملا طبیعی است و مانند سایر احساسات نشانه سلامت و تندرستی و عواطف انسانی می باشد، اما هنگامی که از کنترل خارج شود، می تواند به یک حس مخرب و ویرانگر تبدیل شود و پیامدهای ناگوار در محیط کار، روابط شخصی و در تمامی عرصههای زندگی شما به وجود آورد. همچنین خشم میتواند حس خود بزرگ بینی را در شما زنده کند. و زودتر ازآنچه تصور میکنید به سلامت شما آسیب می رساند. متأسفانه خشم برای شما مانند همدم همیشگی است که تمام عمر همراهتان خواهد بود و با هر طغیانی، فشار خونتان را به مقدار قابل توجهی بالا خواهد برد و این تنها یکی از پیامدهای زیانبار خشم بر تندرستی شما است. افزون بر این باید بدانید که خشم و عصبانیت همچون زهری است که دائما به درون شما میریزد. حال ممکن است این سئوال در ذهن شما متبادر شود که خشم چیست؟ و چگونه می توانید از دست این پدیده رنج آفرین رهایی یابید؟خشم یک نوع احساس است که همواره بین دو حالت متغییر است: خشم می تواند عصبانیت و ناراحتی جزئی و یا در نوع حاد آن، واکنشی جنون آمیز باشد. طبق نظر دکتر چارلز اسپیلبرگر، خشم نیز احساسی نظیر سایر احساسات انسان است که با ویژگی های روانشناسی اشخاص تغییر می کند. هنگامی که عصبانی میشوید آثار فیزیولوژیک خشم در بدن ظاهر میشود، ضربان قلب و فشار خونتان بالا می رود و میزان ترشح هورمون ها نیز افزایش می یابد. عصبانیت میتواند به دلیل حوادث و رویدادهای بیرونی و یا تغییرات درونی باشد. ممکن است شما از شخص خاصی مانند همکاران ،اعضاء خانواده و یا رئیس خود رنجیده باشید و رفتار آن ها باعث عصبانیت شما شده باشد و یا ترافیک و شلوغی شهر شما را خشمگین کند. فکر کردن و نگرانی در مورد مسائل و مشکلات روزمره و یا به یادآوردن وقایعی که قبلا باعث خشم و ناراحتی شما شده اند نیز از عواملی هستند که می توانند خشم شما را برانگیزند. بیان کردن خشم، صحبت کردن پرخاشگرانه و عکس العمل تند و خشن حالتی غریزی است که اکثر ما هنگامی که خشمگین می شویم، از خود بروز میدهیم. خشم عکس العمل طبیعی در برابر تهدید،خطر و ... است که به ما این اجازه را می دهد که در شرایط بحرانی از خود دفاع کنیم. بنابراین عصبانیت برای بقا و پایداری انسانها ضروری و اجتناب ناپذیر است، ولی نباید فراموش کرد که برخورد فیزیکی با افراد و مواردی که ما را خشمگین میکنند، از لحاظ قانونی و معیارهای اجتماعی ناهنجار تلقی میگردد و پیامدهائی منفی خواهد داشت. سه روش مهم برای برطرف کردن منطقی خشم وجود دارد: 1- ابراز کردن 2- سرکوب کردن 3- آرام کردن. ابراز کردن خشم به این معناست که در بیان خشم خود جسور و منطقی باشید نه پرخاشگر، این روش منطقی ترین راهکار برای ابراز خشم است. شما باید یاد بگیرید که چگونه رفع اتهام کنید و خود را تبرئه نمائید و چگونه به این هدف بدون صدمه زدن به دیگران برسید. جسور بودن به این معنی نیست که قلدر باشید و به دیگران زور بگویید، بلکه به این معنی است که برای خودتان و دیگران ارزش قائل باشید و با احترام رفتار کنید و مشکلاتتان را از راه منطقی حل کنید. سرکوب کردن خشم راه حل دیگری است برای مهار عصبانیت و سرکوب خشم و جهت دادن و تبدیل آن به رفتارهای دیگر. راهکار آن هم به این صورت است که هنگامی که خشمگین می شوید، در مورد موضوعی که باعث خشم شما شده است، فکر نکنید و بجای آن به چیزهایی خوب و مثبت بیاندیشید. هدف از این روش، مهار خشم شما و تبدیل آن به رفتارهای سازنده است. اما پیامد منفی این روش، این است که اگر عصبانیت خود را ابراز نکنید، خشم فروخورده در درون شما باقی میماند و این خشم درونی می تواند باعث افزایش فشار خون و یا افسردگی شما شود. از این رو، بیان نکردن خشم میتواند مشکلات دیگری را به وجود آورد. افرادی که خشم خود را ابراز نمیکنند، نسبت به همه چیز بدبین هستند و با دیگران رفتاری پر از کینه و خصمانه دارند. آنها مرتب دیگران را تحقیر می کنند و همه چیز را مورد انتقاد قرار میدهند و معمولا در روابط خود با دیگران دچار مشکل هستند و کمتر رابطهای موفق دارند. در نهایت سومین راهکار فرو نشاندن خشم مرحله آرام کردن آن است. در این حالت با جملات و واژه های تسکین دهنده خود را آرام کنید. بنابر این می توان چنین نتیجه گرفت که شما نه تنها در قبال اعمال ظاهری خود مسئول هستید، بلکه روحیات درونی خود را هم باید پرورش دهید. پس بکوشید به هنگام خشم خود را تسکین دهید و احساسات خود را مهار کنید.کنترل خشم این امتیاز را دارد که احساسات ناشی از خشم و هم تحریکات جسمانی که خشم باعث به وجود آمدن آنها میشود، کاهش مییابد. بیتردید نمیتوان پیشاپیش حوادثی را که باعث خشم می شوند، از سر راه برداشت و یا از روبهرو شدن با آنها اجتناب نمود، شاید نتوانیم آنها را تغییر دهیم اما میتوانیم بیاموزیم که چگونه واکنشهای خود را کنترل کنیم. برگرفته از مرکز اطلاعات فنی ایران http://www.tici.info |
مدتی پیش در المپیک معلولان در شهر سیاتل؛نـُه دونده در خط شروع برای مسابقه صـد متر ایستاده بودند؛تیر شروع مسابقه شلیک شد؛دونده ها سعی می کردند بدوند و برنده شوند.ناگهان پای یکی از آنها پیچ خورد و افتاد و شروع به گریه کرد.هشت دونده دیگر پس از شنیدن صدای گریه او دست از مسابقه کشیدند و باز گشتند.یک دختر عقب مانده ذهنی کنار او نشست او رادر آغوش گرفت وبه او دلداری داد .سپس همهً دونده ها در کنار هم راه رفتند تا به خط پایان رسیدند..تمامی جمعیت حاضر دراستادیوم ایستاده بودند و برای آنها دست می زدند...تشویقی که مدتی بسیار طولانی ادامه پیدا کرد.
کسانی که نظاره گر این صحنه بودند هنوز دربارهً آن حرف می زنند.مـی دانید چــرا؟
زیرا این حادثه عمیقاً در قلب ما تاثیر گذاشت و ما همه می دانیم چیزهای مهم تری از برنده شدن یک نفر در دنیا وجود دارد.
کمک کردن به دیگران برای این که آنها هم موفقیت را تجربه کنند
حتی اگر به این معنی باشد که قدم های خود راآهسته تر کنیم و در شیوهً زندگی خود تغییراتی ایجاد کنیم.