گربه بیش از دیگران در فکر آزادی پرنده محبوس است.
گل آفتابگردان در روزهای ابری احساس بلاتکلیفی می کند.
مرگ, دستمزد یک عمر زندگی کردن است.
فواره و قوه جاذبه از سر به سر گذاشتن هم سیر نمی شوند.
آدم تنها.. شنونده ای ندارد.
جاده متروک ، آرامگاه گام هاست.
قلب عمری خون می گرید.
پرنده بلند پرواز قوه جاذبه زمین را پشت سر می گذارد.
وقتی سرم سوت کشید ، سگ دمش را تکان داد.
صدای پای عابر شبگرد هنگام طلوع خورشید غروب می کند.
وقتی از کوه بالا می روم ، کوه از من پائین می آید.